وای ایدا انقدر عصبیم ک خدا میدونه
رسیدم خونه خسته از کلاس زبان
لباسم در اوردم مامانم گفت بریم با هم نون ساندویچ بگیریم داییت اینا میخوان بیان خونه رو هم جمع کن لباس پوشیدم و رفتم خونه جمع کردم تا الان کلللی هم درس دارم الان هم باید برم باهاش نون ساندویچ بخرم و بیام🥲 داداشمم درساش مونده