2777
2789
سلام به همگی
دیگه وقتشه که دینمو به نی نی سایت ادا کنم چون خیلی از این سایت استفاده کردم و برام مفید بود
اگه سوالی داشتید بپرسید اگر بدونم بهتون میگم
گفتار نیک * کردار نیک * پندار نیک
اول اینکه بگم من 4ماه بعد از قطع کردن قرص ال دی که 3سال مداوم میخورم باردار شدم
هیچ برنامه ی خاصی هم نریخته بودیم که مثلا دقیقا چه ماهی باردار بشم و اینا...
شهریور 91 قرصو قطع کردم و آخرین پریود من 23 آذر ماه شد
تا 30 دی صبر کردم و وقتی دیدم پریود نشدم رفتم دکتر و برام سونو و آزمایش بتا نوشت و همونجا
توی سونو گرافی ساک جنینی دیده شد و بهم گفت 5 هفته هستم و اینکه یه کیست تو تخمدان سمت چپم دارم
محاسبه آنلاین زمان تقریبی زایمان و تاریخ تقریبی بارداری :
http://mahshar.com/nutrition/duedate.html?%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D9%87%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86%20%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%20%D8%AA%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%A8%DB%8C%20%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86

فرداش که جوابو به دکتر نشون دادم برام یه قوطی 100تایی قرص پریناتال نوشت و در مورد کیست گفت نگران نباشم و خودش از بین میره
در ضمن اینم بگم که مدتی بود که توی باشگاه وقتی ورزش میکردم نفس کم میاوردم و خیلی خیلی خسته بودم
اصلا از جام بزور بلند میشدم ( این اولین نشونه بارداریم بود)
دومین نشونه این بود که وقتی اومدم خونه رفتم غذا گرم کنم که بخورم ولی احساس کردم از بوی مرغ واقعا بدم میاد و حالت تهوع بهم دست میده
هفته 11 دکترم برام سونوی ان تی نوشت و باعث شد من با نی نی سایت آشنا بشم
و رفتم سونوی دانش تو خیابون بهار که اونجا سونوی ان تی انجام داد و گفت همچی خوبه و احتمال زیاد نی نی پسره و شوهرمم راه داد که بیاد تو و سی دی سونوگرافی هم بهمون داد و
یه مشکلی که من خودم داشتم این بود که جفتم سرراهی بود ( یعنی نزدیک دهانه رحم بود) با اینحال من سرسری گرفتم و با قطار پردیس مسافرت هم رفتم و 8 ساعت مداوم نشسته بودم
هفته 14 بودم که از مسافرت برگشتمو دیگه به همه قضیه بارداریمو گفتم دقیقا قبل از عید
و نشونه بعدی بارداریم هم این بود که شدیدا به ترشیجات علاقه پیدا کرده بودم عین حریصها شده بودم واقعا تا ماه سوم و هفته 15-16 عاشق عاشق ترشیجات بودم
راستی اینم بگم تو هفته 17 تکون بچمو کاملا حس میکردم انگار یچیزی تو دلم وول وول میزد!
هفته 20 بارداری یه سونوی دیگه انجام دادم و معلوم شد که واقعا بچه پسره و اینکه جفت برگشته بود سر جای درستش و قدامی شده بود و کیست تخمدانمم از بین رفته بود
(در ضمن تا زمانیکه جفتم سرراهی بود خیلی درد زیرشکمم داشتم بخاطر همینم هیچجا عید دیدنی نرفتم و کسی هم خونمون نیومد)
از هفته 20 تا 26-27 همچی نسبتا معمولی بود من کم کم سنگین شده بودم و یه خط وسط شکمم بوجود اومد و هر ماه میرفتم دکتر و چکاپ میشدم و سینه هام بزرگتر شده بود و هاله دورش تیره تر شده بود یه بارم عفونت ادراری گرفتم که با سفالکسین خوب شد
و فشارم معمولا روی 9 بود که دکتر میگفت طبیعیه و اشکالی نداره
از هفته 28 به بعد کم کم ورم ها شروع شد و سنگینی من خیلی زیاد شد پاهام خیلی ورم داشتن و من شدیدا گرمایی شده بودم و چون تو فصل گرما هم بودیم خیلی کلافه میشدم خوبیش این بود که سیسمونی چیده شده بود و لازم به نگرانی نبود و کلی مهمون دعوت کردیم و گیفت سیسمونی درست کردم و بهشون دادم میتونید تاپیکشو ببینید
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=495741
توی همون روزا ترک شکم من شروع شد با اینکه کرم هیدرودرم میزدم ولی دیگه شد و تا رون هام و زیر سینه هام ترک خورد
از این هفته ببعد من خیلی سختی میکشیدم چون خیلی سنگین بودم همیشه گرمم بود و چون پاهام ورم داشت زیاد نمیتونستم راه برم یا وایستم و اشتهام خیلی زیاد شده بود و بعد خوردن غذا نفسم بند میومد ( دکتر گفت بخاطر حجم معدته که فضارو برای ریه ها کم میکنه همچنین رحم که حسابی بزرگ شده) همچنان از مرغ بدم میومد ولی دیگه چیزهای ترش دوست نداشتم و بجاش عاشق شیرینی جات بودم
و مشکل وحشتناک من در دوران بارداری رفلاکس معدم بود که دیووووونم میکرد
هرچی میخورم باید بعدش سرمو بالا میگرفتم که دیگه برنگرده توی دهنم
خیلی ناراحت بودم منکه عاشق چای و ادویه جات بودم دیگه نمیتونستم بخورم چون معدم شدیدا عکس العمل نشون میداد و دکتر نهایتا برام شربت معده داد که خیلی اثر کرد و نتیجه داد
درضمن خیلی خیلی هم کمخواب شده بودم و همش کتاب میخوندم
چندباری هم دستام شدیدا قرمز شد و میخارید که به دکتر گفتم گفت مال تغییرات هورمونیه همچنین شکمم خیلی میخارید
معمولا هم بیحال و کسل بودم تو کل این دوران و در کل این دوران هم کپسول پریناتال میخوردم و Fefol
به هفته 36 که رسیدم یه سونو دادم که بهم گفتن کیسه آبت حجمش کم شده و دکترم برام سونوی بیوفیزیکال و ان اس تی نوشت و همچی خوب بود فقط گفت هفته دیگه باید تکرارش کنیم
اینم تاپیکش !
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=541324
هفته 37 که رفتم دوباره همین سونو رو بدم گفت کیسه آبت حجمش خیلی کم شده و جنین تکون نداره و باید فردا 8 صبح سزارین بشی
http://www.ninisite.com/content/index.asp?contentID=2594
بماند که خیلی غافلگیر شدم و بهم ریختم
به دکترم توی مطب 500 تومن دستمزد دادیم و قرار شد فردا 8 صبح برم بیمارستان نجمیه واسه سزارین اورژانسی
و برام 6تا آمپول بتامتازون نوشت که 3تاشو همون شب و 3تاشو قبل از عمل بزنم و گفت 12 ساعت هیچی نخورم
وزنم قبل بارداری58 بود و آخرین روز 75 شده بودم ولی چون ورزشکار بودم کلا بدن پر و سفتی داشتم بهم نمیومد 75 باشم همه میگفتن چرا اصلا شکم نداری!
گفتار نیک * کردار نیک * پندار نیک
اینم تاپیک سزارین من
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=549751
خلاصه... شوهرم که دید من خیلی دپرس شدم که قراره فردا مامان بشم منو برد بیرون که غذا بخوریم منم فست فودو انتخاب کردم چون تو دوران بارداری عاااشق پنیر و قارچ و اینچیزا شده بودم و خیلی هم متاسفانه خوردم ولی خوشبختانه چیزی نشد
ساکمو بستم ( لباس برای خودم که برمیگردم خونه- پوشک دو دست لباس کامل بچه – دستمال مرطوب و لوازم آرایش – اسپری و ادکلن – دوربین و شارژر غیر از اینا اتاق من همچی داشت )
فرداش رفتم بیمارستان (7 شهریور )خیلی استرس داشتم فشارمو که گرفت 13 بود ولی پرستار باهام حرف زد حالم بهتر شد چون غافلگیر شده بودم خیلی عصبی بودم وقتی پرونده تشکیل شد و لباس مخصوصمو پوشیدم همونجا یه شماره پیدا کردیم و زنگ زدیم به فیلمبردار که بیاد تو اتاق عمل و فیلم بگیره بعدش من رفتم تو اتاقی که بقیه سزارینی ها بودن و بهم آنژیوکت وصل کرد و سرم
وقتی سرم تموم شد یکی دیگه وصل کرد واسه اتاق عمل
و ناحیه سزارینو شیو کرد
و من منتظر شدم اسمم خونده بشه که برم تو اتاق عمل
وقتی اسممو خوندن واقعا حس بدی داشتم خیلی ترس داشتم به دکتر بیهوشی گفتم نمیشه منو بیهوش کنی ؟ گفت نه عزیزم ولی بهت یه آرامبخش میزنم و منو نشوندن روی تخت و آمپول سری رو تویکمرم زدو گفت سریع بخواب وقتی خوابیدم چند ثانیه بعد پاهام گرم شد و کم کم داشت بدنم سر میشد یه پرستار اومد و بهم سوند وصل کرد وقتی دکترمو دیدم یکم خیالم راحت شد و دستامو بستن ( چون خیلی ورجه وورجه میکردم و همش میخواستم پرده سبز جلومو بزنم کنار !) و شروع شد
منم کم کم بیحال شدم و وقتی چشممو باز کردم هم فیلمبردارو دیدم هم پرستارو که با پسرم اومدن پیشم
آپلود عکس
از دیدنش خیلی خوشحال شدم ولی همیشه فکر میکردم گریه کنم اما اینطوری نشد و فقط خوشحال شدم وازونجا ببعد همه ی استرسم تموم شد وزنش 2670 و قدش 48 بود
خلاصه ساعت 10 ونیم رفتم تو اتاق عمل و ساعت 11 و ربع اومدم بیرون و 1ساعت تو ریکاوری بودم و بعدش رفتم تو اتاقم وقتی از اتاق عمل اومدم بیرون خیلی خیلی ذوق داشتم یکی از بهترین لحظات عمرم بود که شوهرم و مامانم که خوشحال بودن دیدم
حدود یربع بعد پسرمو آوردن که مثل همیشه بیدار و هوشیار بود !!! (اصلااین بچه نمیخوابه )
آپلود عکس
بعدش توی اتاق واسه بقیه غذا آوردن ولی من تا 8 شب نباید چیزی میخوردم معدمم داشت میترکید!
ساعت 3-4 هم بقیه خانوادم اومدن دیدنم
یه کار خوبی که کردم این بود که شیرخشک گرفتمو یه شیشه کوچیک هم جوشوندمو با خودم بردم که اگه شیرم کم بود بچه گشنه نمونه و به کار هم اومد حسابی
وقتی همه رفتن چون اتاق خصوصی داشتم شوهرم موند پیشم و قرار شد مامانم فردا صبح بیاد ساعت 8 آب کمپوت خوردم و بعدش خود کمپوت (گلابی ) و شامم هم یه تیکه مرغ بود چون نباید برنج و آبمیوه و چیزهای نفاخ میخوردم بجاش تلافی دوران بارداریمو در آوردم و حسابی چایی و قهوه خوردم عین این ندید بدیدها
پرستاره بنده خدا هی میومد کیسه سوندو عوض میکرد دیگه عاجز شد با خنده بهم گفت تو چقدر میخوری !!!
تا اینجاش عالی بود ولی وقتی سوند جدا شد وسری هم ازبین رفت و خواستم از جام بلند بشم فقط آرزوی مرگ میکردم چون وحشتناک درد داشتم با هزار زور رفتم تو حموم اتاق و خودمو از کمر به پایین شستم و لباس اینا پوشیدم و اومدم بیرون شوهرم چند قدمی کمکم کرد که راه برم و برام شربت لاکسی ژل آوردن که شکمم کار کنه و چندتا قرص دایمتیکون
خلاصه شب تا صبح یکی 2ساعت هم نخوابیدم و صبح زود دوباره فیلمبردار اومد و بعدش بابا مامانها اومدن و بعد از اون مامانم پیشم موند و پرستار اومد پانسمانمو عوض کرد و آمپول روگاممو زد و زنگ پشت زنگ که تبریک بگن بعد از نهار شوهرم رفت دنبال کارهای ترخیص و ساعت 2 اومدیم بیرون قبلش گن خریدم و بستم که واقعا کمکم میکرد که راه برم و شکمم سفت سرجاش بمونه
(بچه ها من یه اشتباهی که کردم اینبود که گفتم پانسمان ضدآب میخوام که خیلی بد بود مثل سیریش چسبیده بود به پوستم حالا درد جراحی بماند پانسمانمم بیچارم کرد)
در ضمن اینم بگم که بیمارستان و پرسنل خیلی خیلی خوب بودن
هزینه سزارین شد 3 میلیون و اتاق خصوصی هم 450تومن شد و هزینه های خرید های جانبیمون هم حدود 200هزارتومن
تاپیک بدنیا اومدن نی نیم
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=552457
وقتی اومدیم خونه ( خونه خودمون ) اصلا آرامش به چشم من نیومد که نیومد چون مادر شوهرم و خواهرشوهرم با بچه اش اومده بودن و همچی حسابی بهم ریخته بود و بچه اش هم که 2سالشه مدام با همچی ور میرفت و روی تختی که من خوابیده بودم همش جولون میداد
اینارو میگم که شما اشتباه منو نکنید و برید خونه مادرتون بععد بیمارستان چون اونجا دغدغه پذیرایی و جابجایی وسایلهاتونو ندارید در ضمن خانواده شوهرتون هم انقدر احساس آزادی بیش از حد بهشون دست نمیده که خونه ی دست گلتونو به باد فنا بدن

گفتار نیک * کردار نیک * پندار نیک

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بریم سراغ بچه داری ...
روز سوم شوهرم شناسنامه و دفترچه بیمشو گرفت اسمشو گذاشتیم طاها
تا روز پنجم که همچی کاملا غیر عادی بود بچه یکسره زیر سینه من بود و من از کمبود خواب داشتم میمردم و مهمون هم پشت سر هم میومد و چون سرمو روی بالش گذاشته بودم سردرهای بد داشتم و کمرمم داشت له میشد بنده خدا مامانم منو به کباب و جیگر و قهوه و خاک شیر بسته بود
خداروشکر توالت فرنگی داشتیم وگرنه اصلا نمیشد بشینم !!!
روز پنجم بچرو بردیم غربالگری یکم زردی داشت و تو مرکز بهداشت پرونده تشکیل دادیم و خلاصه از اونروز ببعد غیر عادی تر هم شد واقعا بی خوابی اذیت کننده بود دیگه درد های خودم یادم رفته بود ولی 10 روز بعد زایمان خیلی بهتر شده بودم
روز ششم بندنافش افتاد و خلاص شدیم ازش خیلی دست و پاگیر بود حتی براش ناف بند هم گرفته بودیم که یوقت به جایی گیر نکنه که بچه اذیت بشه
بردیمش پیش یه دکتری که بهمون معرفی شده بود و گفت جای نگرانی نیست و خودش از بین میره که رفت
و براش قطره مولتی ویتامین داد که با آب و یه ریزه قند قاطی میکردم و میدادم بهش که بخوره قبل و بعدشم یه نیم ساعت نباید شیر میخورد
تجربه شخصیم اینه که لباسهای راحت برای بچه بگیرید نه لباسهایی که خودتون دوست دارید تو تنشون ببینید مثل شلوار لی و پیراهن مردونه چون بچه توشون احساس راحتی نمیکنه منکه هرچی گرفتم دکور موند تو کمد ...حتما برای نی نی لباسهایی که جلو دکمه دار هستن بگیرید و کنار یقه هم حتما دکمه داشته باشه و از پوشک خارجی خوب استفاده کنید مثل مولفیکس یا پمپرز چون با اینکه قیمت بالاتری دارن ولی بصرفه هستن و حتما طرز صحیح بستنشو یاد بگیرید و دستمال مرطوب همیشه همراه داشته باشید و برای لای پا بچه کرم کالاندولا بزنید و یکم که جون گرفت بادی بهترین لباسه برای بچه
و از زیرپوشهایی استفاده کنید که مارک و آرم و طرحی نداشته باشن که بچرو اذیت کنه من زیر گردن پسرمو هرروز پودر میزنم و موهاشو برس میکشم که کرکی نشه
بچرو به پهلو بخوابونید که اگه شیرو بالاآورد برنگرده تو حلقش
گهواره برای من عالی بود چون همه جا با خودم میبرمش و شبها هم تو گهوارش میخوابه و
فقط درطول روز روی زمینه که یکم دست و پا بزنه بازی کنه
این عکس گهوارشه مادرشوهرم براش گرفت بنظر خیلی ارزون و ساده میاد ولی حسابی کاربردیه !!
آپلود عکس

بعد حموم بدنشو چرب کنید با لوسیون
و نذارید هی ببوسنش چون از بوس کردن لپ پسر من اگزما شد و با یه پمادی خوب شد
واسه دل درد بچه هم زیر 3 ماه قطره دایمتیکون دکتر میداد که اصلا اثر نداشت من همون عرق نعنا قاطی آبش میکردم خوب بود الانم همینو بهش میدم و اگه دیگه خیلی حاد باشه یک ماهه که میتونم گریپ میکسچر هم بهش بدم که خوبه و اثر میکنه
وقتی هم شکمش کار نمیکنه آبقند خیلی واسش خوبه
آب و نبات شکمشونو سفت میکنه ولی برای دل پیچه خوبه
گفتار نیک * کردار نیک * پندار نیک
وقتی 37 روزش بود بردیمش بیمارستان بقیه اله و با هزینه حدود 200 تومن و به روش حلقه ختنه اش کردیم که واقعا نگهداریش افتضاح بود خیلی بیقراری میکرد اگه مامانم نبود دق میکردم ولی 2 روز اول اذیت بود و بعدش خوب شد
این قیافه قبل و بعد از ختنشه !!!
قبلش بهش استامینوفن دادیم (تعداد قطرات دوبرابر وزن بچه )
آپلود عکس
آپلود عکس
تاپیک سوالات ختنه ی آقا طاها !!!
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=593186
و حلقه اش 10 روزه افتاد

و من بخاطر تغییرات هورمونی شدیدی که داشتم فقط 40-42 روز شیر داشتم و اونم قطره ای و بعدش دیگه خشک شد و الان دارم قرص میخورم چون خیلی خونریزی داشتم و قطع هم نمیشد...
گفتار نیک * کردار نیک * پندار نیک
یه دو سه روزی هم واسه تغییر ذائقه رفتیم شمال و پسرم خداروشکر اصلا اذیت نکرد ولی بعدش سرما خورد
آپلود عکس
تو صندلی ماشین به حالت خوابیده گذاشتیمش که خیلی خوب بود


در ضمن تقریبا تا 50 روزگی خوابش افتضاح بود دو ساعت یا یک ساعت میخوابید و بیدار میشد یا اصلا نمیخوابید واسه نگهداریش معمولا پیش مامانم بودم و شیفتی نگهش میداشتیم ولی بعدش خوب شد حالا بگم چه کارهایی کردم که فرق شب و روزو فهمید :
اول اینکه آخر شب مقدار بیشتری بهش شیر میدادم که دیرتر گرسنه بشه و جاشو عوض میکردم که شب نگرانی پس دادن نداشته باشم...
بعدش وقتی شبها بیدار میشد چراغ روشن نمیکردم و با یه نور خیلی کم بهش شیر میدادم و سریع میخوابوندمش
و اصلا حرف نمیزدم باهاش که متوجه بشه الان وقت بازیگوشی نیست
خداروشکر الان یه 4 ساعتی مداوم میخوابه
گفتار نیک * کردار نیک * پندار نیک
واکسن دوماهگیش هم به 2تا پاش زدن که نیم ساعت قبلش 2برابر وزن بچه بهش استامینوفن دادیم مثلا برای بچه 4 کیلویی 8 قطره و بعد از واکسن گفت کمپرس یخ تو کیسه و بعد لای پارچه بذارم و 10 ثانیه هر یکساعت براش بذارم و روز دوم هم کیسه آب گرم یا حوله گرم بذارم در کل گریه زیاد کرد ولی زود خوب شد
ولی سرما خوردگی هاش بیچاره کرد مارو خیلی منو ترسوند چون ریه اش عفونت کرده بود و چون شیرخشک میخورد همش عذاب وجدان داشتم که کاش شیرخودمو میخورد که بدنش قوی میشد و به سفارش و تاکید دکترش هم تازگی از دستگاه بخور سرد استفاده میکنیم توی خونمون که خیلی راضی ام چون طاها همش سینش خس خس میکرد و تا الانم دوبار سرما خورد ولی بخور سرد براش عالی بود هرروز هم براش قطره سدیم کلراید میریزم که بینیش باز بشه
اینم تاپیکش
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=646562

چند روز دیگه هم واکسن چهار ماهگیشه


اینم عکسهای جدید گل پسرمه
آپلود عکس
آپلود عکس
آپلود عکس
آپلود عکس
گفتار نیک * کردار نیک * پندار نیک
چیز خوبیه ولی اگه پارکینگ داشته باشید که هی مجبور نشید باز و بستش کنید بهتره وگرنه برای پسر من که عالی بود از یک ماهگی توش میشست
گفتار نیک * کردار نیک * پندار نیک
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792