زهرا و مرمر میگم بچه های شما خجالتی نیستن؟
من عیدنوروز متوجه شدم کیان خجالتیه .
بچگی هاش اینطوری نبود اصلا و پیش همههه میرفت . الان وقتی وارد یه جمع شلوغی میشیم کیان گوشه گیری میکنه و سرشو میندازه پایین یا میره پشت مبل . و من باهاش صحبت میکنم که بیا رو پای خودم بشین و .. اینا باهم میاد تا یه تایمی بگذره و عادی میشه براش.
پ.ن. یادتونه که من تو شهرغریبم و شاید ماه به ماه هم مهمونی نریم . میگم شاید دلیلش اینه.
شما چی میگین
یا همین چندروز پیش که ایران برد بعدش رفتیم دور دور . تو ترافیک راننده ماشین بغلی از کیان خوشش اومد و باهاش بای بای میکرد و حرف میزد کیان سریع خودشو آورد پایین تا طرف اصلا نبینش😒 بعد که متوجه شد ماشینش رفت اومد بالا
امیرعلی هم شبا اولا پوشکش همیشه خشک بود تا صب . ولی یه شب که بیدار شد هی گریه میکرد متوجه شدم جیش کرد . بعد هی نگا خودش کرد و دس زد به شلوارش فهمید که پوشکه . از اون شب نه دیگه جیش میکنه تو پوشکش . یعنی قشنگ فهمیده شبا پوشکه و جیش میکنه . منم بی خیال شدم دیگه تا خودش متوجه شه دیگه . پوشک روزو زود گرفتم دیگه واسه شب نه خودمو نه اونو اذیت نمیکنم
عزیزم 😍😂
حالا امیرعلی سوار ماشین که میشیم شیشه رو میده پایین به هر کی از کنارش رد میشیم میگه سلام خوبی ؟؟ بعدم میگه میم به خاله (عمو) سلام کردم . برعکس تا میخوایم بریم خونه بابامینا یا پدر شوهرمینا نرسیده میگه من سلام نمیکنمااااا . لج میکنه انگار 😓
عه امیرعلی هم اینطوریه.
آخه کارین هم متوجه میشم غریبی میکنه اولش . ولی کیان جدیدا کلا میره قایم میشه تا من نرم دنبالش نمیاد😎
یکم نگران که چه رفتاری درسته که بزرگتر میشه خجالتی بار نیاد.
البته مثلا با کسایی که زیاد میبینشون اینطوری نیست . که البته انگار طبیعیع
نه بابا طبیعیه . غریبی میکنن دیگه . امیرعلی خونه پدر شوهرم که میریم مثلا خودش میدوه داخل و شروع میکنه فوضولی اما اگر یه جفت کفش دم در ببینه یا حین در باز کردن یه صدایه نا آشنا بشنوه سریع میگه بغلم کن . نمیره تو
