2777
2789
عنوان

چطوری به همسری گفتین که باردار هستین؟

| مشاهده متن کامل بحث + 82956 بازدید | 611 پست
منم بعد چندماه انتظار وبی بی چک گذاشتن ناامیدشده بودم که ی هفته بعد از موعد پری رفتیم خونه مادرشوهرم ونتونستم بی بی بذارم اما چون کاملا ناامید شده بودم خودم و زدم به بی خیالی. بعدم داشتم با شوهرم شوخی می کردم که منو پشت پا داد انداختم زمین!!!! اما بازم بروی خودم نیاوردم فرداش که داشتیم از خونه اونا برمی گشتیم هی می خواستم به شوهرم بگم برام بی بی چک بگیره اما روم نمی شد! ازبس که بی بی چک گرفته بودبنده خدا می گفت همه داروخونه های اطراف دیگه منو می شناسن بهم می گن : ای وای این آقا بی بی چکی دوباره اومد. بلاخره کلی این پاواون پا کردم تا بشوهرم گفتم وقتی اومدم خونه اولش می خواستم بذار برا فردا صبحش اما دلم طاقت نیاورد تا اینکه بی بی رو گذاشتم ودر کمال تعجب دیدم دوتا خط پررنگ ظاهرشد اولش باورم نمی شد شوهرمم زل زده بود به بی بی چک بلاخره که سرتونو درد نیارم ی چند ساعتی هی بی بی چکو گذاشته بودیم ی گوشه می رفتیم تماشاش می کردیم بعدشم همدیگرو بغل کرردیم وشادی کردیم. بعدش که خیالمون راحت شد حسابی آقامون دعوام کرد برای اینکه چرابهش نگفته بودم که پشت پام داده !!!!!!!

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

منم با گریه گفتم چون ما هم نمیخواستیم شوهرم هم نمیخواست اعصابش خورد شد حتی فکرای بد و خطرناک هم کردیم
خدا ما را ببخشه
خیلی دوست داشتم منم خبره حاملگیم مثل شما ها بود
خاطره هاتونا که خوندم گریم افتاد
یه گل دارم دوستش دارم منتظر دومیشم
سلام منم بعد إز خیلی نا میدی ساعت 5صبح رفتم بی بی چک گذاشتم ، دوستم خونمون مهمون بود و ازش خواسته بودن إز ایران برام بی بی چک بیاره، آخه دیگه روم نمیشد به شوهرم بگم بگیره ،گفتم یواشکی بدارم که ضایع نشم،خلاصه 5صبح یواشکی رفتم و چک کردم یه خط خیلی کمرنگ ظاهر شد ،اومدم توی تخت شوهرم چشماشو باز کرد ،فوری گفتم بابا شدی آرش .....خواب إز کلش پرید ،بأورش نمیشد،خلاصه تا 12ظهر من 6تا بی بی گذاشتم و شوهرم هی میگفت سحر یکی دیگه بذار مطمئن بشیم ،آخرین رو که گذاشتم رفت یکی دیگه خرید اونم گذاشتم و مثبت شد و و با 2جفت جوارب نوزادی رفتیم خونه مامانش که خبر بدیم......
دختر باس قرتی باشه..... با هر آهنگی زرتی پاشه [smiley]s/sm_04.gif[/smiley]
من بعد از 9 سال که نمیشه گفت یه بار سال 4 بی بی چک گذاشته بودم و منفی شده بود و البته اون موقع اصلاااااااا نمیخواستیم و خوشحال شدم ولی این بار به همسرم اصرار که بخره و تاز رسیدیم خونه من رفتم و گذاشتم اصلا شما بگو یه دیقهههه زودی دوتا خط قرمز شد ...

نمیدونم بیشتر شوکه بودم تا حس واقعیم چون باورم نمیشد اصلااااااااااا...اومدم به همسرم نشون دادممممم خخخخخخخ روز بعدش هم با همسرم دوتایی رفتیم ازمایشگاه همسرم توی ماشین بود این بار که دیگه مثبت شده بود و مطمئن بودم پریدم تو ماشین گفتم مامان شدممممممممم
سلام عزیزان با فروش انواع کتابهای درسی،کمک درسی،کودک، تخصصی و...با ۲۰ درصد تخفیف در خدمتتون هستم.لطفا هر درخواستی که دارید توی تاپیکم  اعلام کنید در مورد کتابهای درسی سال و رشته تون رو بفرمایید.✨🌱
من اولی رو یادمه خیل ذوق کردم خیلی خیلی خیلی تو تاکسی بودیم موقع برگشت که زنگ زد بهم گفت مثبته

منم میخندیدم و برگه دستم بود گفتم بیا خونه بهت میگم ولی از بس میخندیدم فهمید تازه فقط شوهرم نفهمید آقای راننده هم فهمید و موقع پیاده شدن کلی برام دعا کرد
من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد
ولی دومی رو وقتی رفتم دیدم همه بدنم لرزید فقط گریه میکردم وقتی هم شوهرم اومد خونه قیافم رو دید برگه رو دادم دستش گفتم همینو میخواستی همینطوری گریه میکردیم
من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد
وای چه تاپیک رمانتیکی.منم بعد 22 ماه تلاش و پیدا نشدن علت ناباروریمون کاملا بی خیال شده بودم.تو اون ماه خونه مون رو جابجا کردیم و من چقدر حرص خوردم دست تنها تو شهر غریب خواهر شوهرم هم بیماری سختی گرفته بود و ما تو شوک این مسئله بودیم و اصلا به بچه فکر نکردیم.
همیشه قبل پریم لکه بینی داشتم ولی اون ماه خبری نبود دو روز مونده به پری از اداره رفتم خونه و تو حموم بیبی چک گذاشتم یه دفعه دیدم دوتا خطش ظاهر شد همسرم هم تازه از اداره اومده بود و داشت لباسش رو در می آورد تازه اومده بود از لای در حموم با هم سلام علیک کردیم یه دفعه صداش کردم و گفتم بیا اومد و نشونش دادم گفتم این دو تا خطه یا یکی اونم که نمی دونست معنی کدومش میشه مثبت خیلی عادی گفت دوتا چی میشه مگه؟
یه دفعه بلند بلند زدم زیر گریه و تازه فهمید موضوع چیه یادش بخیر.بعدشم دوتامون رفتیم نماز شکر خوندیم.
الان دخترم دوسالشه ولی هنوز بیبی چکها که تا موقع آز تبدیل به 3 تاشدن! رو تاقچه ی حمومن!!
تازه رفتم آز دادم و آزمایشگاه گفتن تا ساعت 5 هستن همسرم تا 4 و 45 خوابید هرچیم زنگ زدم گفتن باید بیای حضوری بگیری خلاصه دم آخر رسیدیم آزمایشگاه همه هم مرد بودن جوابو گرفتم و باز کردم دیدم نوشته 2535 با اینکه خودم مدرس زبانم نتونستم بفهمم مثبته یا نه رفتم تو ماشین ازم پرسید چی شد؟گفتم نمی دونم دوباره مجبورم کرد برم از مردای تو آزمایشگاه بپرسم اونام گفتن مبارکه.
ببخشید طولانی شد.
باران باشد...تو باشی و... یک خیابان بی انتها ...به دنیا می گویم خداحافظ.
من با شوشو رفتم پارک پیاده روی. اردیبهشت ماه بود. همین جوری از هر دری حرف زدیم تا منظورمو فهمید شروع کرد بلند بلند خندیدن! حالا نخند کی بخند! مردم هم نیگا می کردن! خلاصه یه یه ربعی خندید تا حالش سر جاش اومد و منو بغل کرد و مثه آدمیزاد خوشحالی شو نشون داد!
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز