خوب دوستام پس قرارمون پارک روبروی در ورودی پردیس زندگی حدود 6
لیلا جون شماره تو گرفتم من به خاطر تو و پوریا هم هست میام .. بهت اس ام اس هم میدم..
ماتار جون و ماگنولیا جون شماره مو براتون میفرستم خیلی خیلی دوس دارم شما و سمر و ملودی عزیزمو ببینم..
سمیرا بیا حتمنننننننننننننننننننننن
به زهرا هم زنگ میزنم..
امیدوارم به زودی بتونم دوستای سمت شرقمون رو هم ببینم شرمنده که نتونستم قرار بهتری ست کنم
چون باید بعد از کار برم مایا رو بردارم وسیله نقلیه شخصی هم ندارم تازه اگه داشتم با این ترافیک تو این ساعت ممکن نیست! همه تونو دوست دارم.
لیلا جون شماره تو گرفتم من به خاطر تو و پوریا هم هست میام .. بهت اس ام اس هم میدم..
ماتار جون و ماگنولیا جون شماره مو براتون میفرستم خیلی خیلی دوس دارم شما و سمر و ملودی عزیزمو ببینم..
سمیرا بیا حتمنننننننننننننننننننننن
به زهرا هم زنگ میزنم..
امیدوارم به زودی بتونم دوستای سمت شرقمون رو هم ببینم شرمنده که نتونستم قرار بهتری ست کنم
چون باید بعد از کار برم مایا رو بردارم وسیله نقلیه شخصی هم ندارم تازه اگه داشتم با این ترافیک تو این ساعت ممکن نیست! همه تونو دوست دارم.
سلامممممممممم
وای شرمنده شدم خودم گفتم قرار بزاریم وپیگیری نکردم
راستش دیروز رفتم خونه مامانمینا و اصلا نتونستم بیام نت الان هم برادرم خونمونه ولی حتما یه سر میام
به رویا هم الان اس میدهم خبرش میکنم .
وای شرمنده شدم خودم گفتم قرار بزاریم وپیگیری نکردم
راستش دیروز رفتم خونه مامانمینا و اصلا نتونستم بیام نت الان هم برادرم خونمونه ولی حتما یه سر میام
به رویا هم الان اس میدهم خبرش میکنم .
منم حتمن میام ولی ساعت 6.30. ملی جونم مرسی .
زهراااااااااااااااااا بابا بیا این طلسم بشکنه ما همدیگرو ببینیم.
بوس برای همتون
زهراااااااااااااااااا بابا بیا این طلسم بشکنه ما همدیگرو ببینیم.
بوس برای همتون
سمیرا پس چی شد؟
دیگه داره ساعت قرار نزدیک میشه هااااااااااااااااا!
دیگه داره ساعت قرار نزدیک میشه هااااااااااااااااا!
بچه ها رایان تازه ساعت 5 خوابید به زور از برادرم جدا نمیشد که نمیشد
واسه همین منم ساعت 6:30 میام
لیلا جون میبینمت
فقط قرار دقیقا کجاشه ؟ من تا حالا اون پارک نیومدم خیابان پیامبر رو بیام میبینم دیگه ؟؟
واسه همین منم ساعت 6:30 میام
لیلا جون میبینمت
فقط قرار دقیقا کجاشه ؟ من تا حالا اون پارک نیومدم خیابان پیامبر رو بیام میبینم دیگه ؟؟
وای منم دوست داشتم بیام دیر فهمیدم
ملی کاش به منم میگفتی
ملی کاش به منم میگفتی
اااااااااااااااااااااااای جونم وروجکها
من نتونستم بیاممممممم همش دلم پیشه شما بود دوست مهریان همسر تشریف آوردن شام
منم هم پری شدم هم اینکه باید تدارک میدیدم ......خوبه حالا داداشم پیشم بود کلی رایان رو نگه داشت
از قرار تعریف هم بکنین چطور بود ؟
هههههه عکس العمل سارا و سمر مثه اینکه بامزه بوده درسته ؟
حالا که غربیها بیشتر شدیم بیشتر قرار بزاریم .
من نتونستم بیاممممممم همش دلم پیشه شما بود دوست مهریان همسر تشریف آوردن شام
منم هم پری شدم هم اینکه باید تدارک میدیدم ......خوبه حالا داداشم پیشم بود کلی رایان رو نگه داشت
از قرار تعریف هم بکنین چطور بود ؟
هههههه عکس العمل سارا و سمر مثه اینکه بامزه بوده درسته ؟
حالا که غربیها بیشتر شدیم بیشتر قرار بزاریم .
زهرا جون جات خالی بود خیلی تا اس ام اس ندادی منتظرت بودم
نازیلا جون مگه سمت غربی؟؟ من به خدا یادم نبود. من که لحظه شماری میکنم سامیار عزیزمو شما رو ببینم ولی به فکرم نرسید. تازه شماره لیلی رو هم نداشتم اس ام اس بدم. حواسم بود که مهراوه و رویا و پانی و شما سمت شرقین گفتم اگه بگم فقط زحمته و ممکنه دلتون بخواد نتونین بیاین...
حالا از این به بعد زود به زود مثلا دو هفته یه بار قرار میزاریم که وروجکامون هم همیدگه رو ببینن و خودمون هم دلمون واشه
ماتار جون دستت درد نکنه.از عکسا
راستی ماگنولیا جان دست شما هم درد نکنه از بابت سیب زمینی سرخ کرده ها.. براتون بگم که این بچه ها به هم افتاده بودن هی میخوردن انقد خندیدیم از دستشون که نگو.. ماگنولیا جون یه کاسه پر سیب زمینی سرخ کرده با پودر چهار مغز اورده بود منم که کلا ساک و کیف مایا رو جا گذاشته بودم از هولم که دیر نشه.
خلاصه این دخترااااااااااااااا مزه ی سیب زمینی که رفت زیر دندونشون کاسه رو اوردن دادن به من که درشو براشون باز کنم دیگه حالا نخور کی بخور.. البته مایا و سمر بیشتر از بقیه..
نوش جونشون ولی دیگه همه یادمون میمونه که بچه ها به هم که می افتن خوب میخورن فک کنم دفعه بد همه مامانا یکی یه پاتیل سیب زمینی سرخ کرده بیارن با خودشون.هه هه هه
راستی آقا پوریا هم افتخار دادن و با مامان گلشون تشریف اوردن. تو این عکسا نیستن ولی شاید سمیرا یه عکس از پوریا داشته باشه بزاره .. از همه باحالتر این بود که دندونای پوریا کامل بود حداقل از جلو چیزی کم نداشت... قربونش برم انقد اقاست و خنده رو که ادم دلش میخواست یه لقمه خامش بکنه...ووووووووووووی!!!
راستی تو عکسا ببینین اون ملودی شیطونکو... انقد بازیگوش بود که مامانش همش دنبالش میدوید. یه جورایی همش منو یاد النا مینداخت. خدا حفظش کنه.
از سارا هم بگم که یه پارچه خانوووووووووووم. عالیییییییییی
خلاصه جای همه اونایی که نبودن خالی!
نازیلا جون مگه سمت غربی؟؟ من به خدا یادم نبود. من که لحظه شماری میکنم سامیار عزیزمو شما رو ببینم ولی به فکرم نرسید. تازه شماره لیلی رو هم نداشتم اس ام اس بدم. حواسم بود که مهراوه و رویا و پانی و شما سمت شرقین گفتم اگه بگم فقط زحمته و ممکنه دلتون بخواد نتونین بیاین...
حالا از این به بعد زود به زود مثلا دو هفته یه بار قرار میزاریم که وروجکامون هم همیدگه رو ببینن و خودمون هم دلمون واشه
ماتار جون دستت درد نکنه.از عکسا
راستی ماگنولیا جان دست شما هم درد نکنه از بابت سیب زمینی سرخ کرده ها.. براتون بگم که این بچه ها به هم افتاده بودن هی میخوردن انقد خندیدیم از دستشون که نگو.. ماگنولیا جون یه کاسه پر سیب زمینی سرخ کرده با پودر چهار مغز اورده بود منم که کلا ساک و کیف مایا رو جا گذاشته بودم از هولم که دیر نشه.
خلاصه این دخترااااااااااااااا مزه ی سیب زمینی که رفت زیر دندونشون کاسه رو اوردن دادن به من که درشو براشون باز کنم دیگه حالا نخور کی بخور.. البته مایا و سمر بیشتر از بقیه..
نوش جونشون ولی دیگه همه یادمون میمونه که بچه ها به هم که می افتن خوب میخورن فک کنم دفعه بد همه مامانا یکی یه پاتیل سیب زمینی سرخ کرده بیارن با خودشون.هه هه هه
راستی آقا پوریا هم افتخار دادن و با مامان گلشون تشریف اوردن. تو این عکسا نیستن ولی شاید سمیرا یه عکس از پوریا داشته باشه بزاره .. از همه باحالتر این بود که دندونای پوریا کامل بود حداقل از جلو چیزی کم نداشت... قربونش برم انقد اقاست و خنده رو که ادم دلش میخواست یه لقمه خامش بکنه...ووووووووووووی!!!
راستی تو عکسا ببینین اون ملودی شیطونکو... انقد بازیگوش بود که مامانش همش دنبالش میدوید. یه جورایی همش منو یاد النا مینداخت. خدا حفظش کنه.
از سارا هم بگم که یه پارچه خانوووووووووووم. عالیییییییییی
خلاصه جای همه اونایی که نبودن خالی!
به به میبینم که دخملهای عسلمون بدونه اجازه مادرشوهر های گرامیشون دَدَر میرن و سیب زمینی سرخ کرده میخورن و شیطونی میکنن.
آخ جاااااااااااانم که دلم ضعف رفت برای تک تکتون. مامانای خوش تیپ خوب معلومه دخمل های به این نانازی و دلبری دارن دیگه.
منو غیرتی کردین که پاشم این همه راه رو تا غرب بیام اندفعه قرارتون رو زودتر بگین تا اگه خدا خواست صبحش بیام خونه خالم و عصری هم بیام دیدنه گلهای نازم.
منتظر عکسهای خوشگله آقا پوریا هم هستیم .
بووووووووووووس برای همه عزیزانم
آخ جاااااااااااانم که دلم ضعف رفت برای تک تکتون. مامانای خوش تیپ خوب معلومه دخمل های به این نانازی و دلبری دارن دیگه.
منو غیرتی کردین که پاشم این همه راه رو تا غرب بیام اندفعه قرارتون رو زودتر بگین تا اگه خدا خواست صبحش بیام خونه خالم و عصری هم بیام دیدنه گلهای نازم.
منتظر عکسهای خوشگله آقا پوریا هم هستیم .
بووووووووووووس برای همه عزیزانم
مانار جون خیلی ممنون که عکسا رو گذاشتی...
مامانایی که نبودین جاتون خیلییییییییییی خالی بود،به ما که حسابی خوش گذشت،دوستای جدیدمون(ماتار جون و ماگنولیا جون) رو هم از نزدیک دیدیم و از داشتن همچین دوستای خوبی خیلی خوشحالم.سمر عزیزم و ملودی شیطون رو هم که دیگه نگوووووووووووووو،حسابی خوردنی هستن...
الهی قربونت برم مایا جون،عزیز دلم که منو خاله صدا میکردی،آخه من خواهر ندارم که خاله بشم ولی وقتی بهم میگفتی خاله میخواستم بخورمت خوشگلم...
نازیلا جون من فکر کردم از قرار خبر داری ولی نمیتونی بیای،خیلی حیف شد،آخه ما خیلی دلمون میخواد آقا سامیار پهلوونو از نزدیک ببینیم،مخصوصا" که دیروز هیچ کدوم از گل پسرا نبودن...
مامانایی که نبودین جاتون خیلییییییییییی خالی بود،به ما که حسابی خوش گذشت،دوستای جدیدمون(ماتار جون و ماگنولیا جون) رو هم از نزدیک دیدیم و از داشتن همچین دوستای خوبی خیلی خوشحالم.سمر عزیزم و ملودی شیطون رو هم که دیگه نگوووووووووووووو،حسابی خوردنی هستن...
الهی قربونت برم مایا جون،عزیز دلم که منو خاله صدا میکردی،آخه من خواهر ندارم که خاله بشم ولی وقتی بهم میگفتی خاله میخواستم بخورمت خوشگلم...
نازیلا جون من فکر کردم از قرار خبر داری ولی نمیتونی بیای،خیلی حیف شد،آخه ما خیلی دلمون میخواد آقا سامیار پهلوونو از نزدیک ببینیم،مخصوصا" که دیروز هیچ کدوم از گل پسرا نبودن...
ملی جون من 2-3 تا عکس از پوریا بیشتر ندارم که تو هیچ کدوم هم صورتش خوب معلوم نیست.در اولین فرصت همونا رو میذارم...
پانی جون عزیز دلم،مادر شوهر مهربون(چشمک)قدمت رو چشم ما،هروقت قرار داشتیم صبح بیا خونه ما عزیزم،عصر هم با هم میریم سر قرار...
پانی جون عزیز دلم،مادر شوهر مهربون(چشمک)قدمت رو چشم ما،هروقت قرار داشتیم صبح بیا خونه ما عزیزم،عصر هم با هم میریم سر قرار...
سلام دوستای عزیزم. دیروز روز خیلی خوبی بود و با اینکه به خاطر شیطنت های ملودی کمر درد گرفتم! واقعا بهم خوش گذشت و از دیدن شما و نی نی های هم سن ملودی که همه ناز و دوست داشتنی بودن لذت بردم. ملودی از بس شیطونی کرده بود تو ماشین هم که رفتیم تا خونه می گفت می می می می و نق می زد. حیف دیروز خیلی نشد بشینم و باهاتون هم صحبت بشیم. دفعه بعدی هم واسه نی نی ها و هم واسه خودمون سیب زمینی سرخ کرده می بریم. مگه ما دل نداریم؟؟؟ ملودی که چایی هم می خواست و رفته بود سر بساط مردم و می گفت چااایی .کلا باحال بود و جای اونا که نیومدن خالی. ایشالا دفعه بعدی بیشتر باشیم. ماتار جون مرسی که انقدر زود عکسارو گذاشتی. شرمنده که نشد تا در خونه تون با هم باشیم. قربونش برم سمروکه می گفت ملو...ملو. سمیرا جون زنگ زدم گلدونه ها و گفتن جا دارن. شنبه می رم ثبت نام می کنم و ایشالا همو می بینیم.
سلام به همگی
متاسفانه لیلا جون یکم دیرتر اومدن و من یادم رفت که ار ایشون و پوریای خوش خنده عکس بگیرم.
تازه سمر خانم هم وقتی رسیدن خونه بازم کلی سیب زمینی سرخ کرده نوش جان کردن!!!!!!!!!
متاسفانه لیلا جون یکم دیرتر اومدن و من یادم رفت که ار ایشون و پوریای خوش خنده عکس بگیرم.
تازه سمر خانم هم وقتی رسیدن خونه بازم کلی سیب زمینی سرخ کرده نوش جان کردن!!!!!!!!!
الهییییییییییییییی من به قربون این ملودی و سمر که انقد بامزه بودن.. یه چاییییی ای میگفت که مارو کشته بود!
سمرجونم نوش جونت..
من و مایا یه کم میوه و یه کم شام خوردیم زود رفتیم خسبیدییییم... من ولی هنوز خوابم میاد..
سمرجونم نوش جونت..
من و مایا یه کم میوه و یه کم شام خوردیم زود رفتیم خسبیدییییم... من ولی هنوز خوابم میاد..
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز