خيابون مزاحم دختري شدن و بوق ميزدن سوارش كنن و …
من تا چند روز ديگه خطبه طلاقم جاري ميشه و تموم
اما خستم دگ از اين حرفا چرا ولم نميكنن چقدر گريه كنم اخه بس نيست
اين همه زجر و عذاب
شايد اگه همون موقع بهم ميگفتن كه همچين چيزي ديدن من زودتر جدا شده بودم
حالا كه بهم نگفتن الان دگ چرا ميگن بخدا هر روزم جهنمه ديگه خسته شدم انقدر گريه كردم هر دو چشمم عفونت بد كرده همش قطره استفاده ميكنم و دائم سر دردم
هفته اي يكبار ميرم زير سرم چون هيچي نميتونم بخورم بالا ميارم
انقدر دلگيرم از خدا كه خد نداره
برا بختم
برا شانسم
برا اينكه اون تاوان نميده هر روز منتظر شنيدن خبر مرگش يا بدبختيشم شايد اروم بگيرم اما خدا هيچ كاري نميكنه
خيلي به خودكشي فكر ميكنم (جلسات مشاوره هم ميرم بي فايدس 😪