اعصابم خورده وسواسی شدم .
تنهام خانوادم ازم دورن . ۶ ماهه ندیدمشون . اونام نمیان .
هیچ کسو ندارم . شوهرمم یه آدم بی ملاحظه است اصلا به هیچ جاش نیستم .
نمیگه ببرمش پیش خونوادش .
خودمم راه خیلی دوره تنهایی میترسم نمیتونم برم . نگید خودت تنها برو . ده ساعت راهه . از هواپیما هم میترسم .
غریبم . اومدم یه شهری که زمین تا آسمون فرق میکنه با رشت . آدم افسرده میشه تو خیابوناش . از بس تاریکه . فقط بهترین روزای جوونیم داره هدر میره .