2777
2789
عنوان

مامانای باحال و فعال اردیبهشت 94 ( سه ماه دوم )

| مشاهده متن کامل بحث + 263200 بازدید | 38712 پست
چه جالب منم خواب دیدم دختر مو مشکی ،مثل خودم سبزه انقدر بوسش میکردم ازش سیر نمیشدم،تو خواب باورم نمیشدم که بالاخره بچه خودمو تونستم بغلم بگیرم..... دعا کنید اندفعه بتونم،حسرت به دل نمونم
گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
آره به خدا رو روژان الهى دورش بگردم، بهش گفتم بچه ام حس داره گوشاش میشنوه ،درک میکنه خجالت بکش نیلا دیگه تموم داره میاد انتقام بگیره خخخخخخ
🇸🇪❤️ای بلای تو به جانم،،،، که تو جانی و جهانی❤️🇸🇪

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



نه مهناز جون خیلی وقته رابطه نداریم،داشتم کف آشپزخونه رو میشستم احساس میکنم فشار اومد بهم کمرم درد گرفت لعدشم اون لکه رو دیدم
آموخته ام که وقتی ناامید میشوم خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود و عااشقانه انتظار میکشد که به رحمتش امیدوار باشم...
به خدا به من ثابت شدکه قشنگ متوجه میشه دیشب بدجور لگد میزد اولس قربون صدقه ش میرفتم بعد دیدم دردم میگیره گفتم نکن شوشو اومد دست کشیدروشیکمم گفت بابایی مامانی گنا داره بخداآروم شد بعد من گفتم نگاه کن دخمل بی ادب و سریع یکی دیگه زد وبعد ول کرد کلن
صدنیشترعشق به رگ روح زدند؛یک قطره ازآن چکیدو........نامش دل شد.
ان شالله بچه ها امروز روز دومه که امپول سلکسانمو خودم میزنم به نافم.کلی قوی و نترس شدم واسه خودم.امشب خونه مادر شوهرم بودیم.همش میترسیدم دوباره مادرشوهرم بخواد شکممو ببینه،اونموقع جای این امپولارو میدید،دیگه امشب خودموازش قایم میکردم،اخه به هیچ کس نگفتم امپول میزنم حتی به مامانمینا..... خلاصه با این امپولا دیگه فک کنم این یکی برام حتما بمونه البته بعد از خواست خدا
گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
مال منم دیروز از عصر به بعد کلی آروم شد طوریکه نگران شدم اما امروز صبح ب محض اینکه فهمید داریم میریم بیرون کلی شیطونی کرد خخخخخ شوشو میگه مث مامیش عشق بیرونه
گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
سما نگران نباش دردای دور ناف کلن طبیعیه روژان زیاد از بدنت کار نکش منم روزایی که زیاد ورجه وورجه میکنم همینطور میشم
صدنیشترعشق به رگ روح زدند؛یک قطره ازآن چکیدو........نامش دل شد.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز