2777
2789
پرستو یعنی اینکه امشب من دلی را شــــــــــــــــــــــــــــــــــاد کردم دم غروبی!!!!!!!

بالیدم به خودم اگه اشتباه فکر نکرده باشم.
یاسمن مواظب باش شیشه باش نرو اون سمتها.


مانلی.....................حیف که رفتی..

پرستو............................من یه بار برای رضای خدا!!!!!!!!!!!!!!!!!کلک زدم........همسر را زود کشوندم خونه.چه خبیثی بودم من.
سارایی جون من هم به خودم گرفتم ها :)))))))))))
ولی فکر کنم منظورش مانلی مهربون بود که وقتی دم غروب از خونه میاد یهو ادم ناخوداگاه خنده میاد رو لباش...........بوووووووووس واسه خودش و باقلواش

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام
پرستو دلت برای من تنگ شده بود ؟ هوممممممممممم الان اون بالای سقفم که ... بوس بوس . برای آراد هم خیلی ناراجت شدم . خدا رو شکر که به خیر گذشته . راستی باید سفیده میزدی واقعا عالیه . من امتحان کردم . البته وقتی خشک میشه دوباره باید بزنی چندین و چند بار ...

سانی داره میاد ؟ خوش به حالت . ایشالا خیـــــــــــــــــــــــــلی راحت بیایید. آنیسا اذیت نکنه/نشه.

وای ضحی دیگه واقعا داری میری ها... دعا یادت نره ... ایشالا به سلامتی برید و برگردید . سینای گل رو ببوسش . دلمون خیلی خیلی برات تنگ میشه .

پرستو راستی مرسی بابت عکس و آهنگ . گرچه من هنوز آهنگشو نشنیدم چون میترسم پادمیرا توجهش جلب بشه . الان پیش باباشه داره عکسهای خودشو روی لپتاب بابایی می بینه.

دلم می خواست حال همه رو بپرسم اما جدا داغونم ... خسته ام ... دلم میخواد سرمو بکوبم به دیوار ...این بچه این چند روزه همــــــــــــــش نق زده . همش گریه کرده ... بابایی همه زیاد حوصله نداشت بابت همون مشکله ... همش با من بود ... دوباره سرما خوردم ... هنوز پادمیرا هم خوب نشده ...همسری از دیروز دلش درد می کنه و حاضر هم نیست بره دکتر ... وای ببخشید حیلی غر زدم ... به خدا جای دیگه نیست که حرفامو بزنم ...ببخشید
سلام ......... پرستو یه صدقه درست حسابی بدین ... لطفا .... شیشه اخه چرا داشتی تمیز میکردیش ؟ ای بابا الان درست شد ه ؟ ولی چقدر خوشم اومد از طرز تفکر همسرت ..... چشمک برای بلیط هم خوشحالم مشکل حل شد .... میدونم ترس مانع سوار شدن به هواپیماست وگرنه که این پولا برای ما و شما چیزی نیست که ! نه ؟فایزه عزیزم خیلی به من لطف داری و البته به مهنا .... ولی فکر کنم منظورش خودت بودیکه مدتیه کم میای من که همش هستم دیگه تازگی و جذابیتم و ازدست دادم ....... چشمک نه پرستو ؟ سارایی ...... تیرامیس رو ردیف کردی ؟ نوش جان ........ الناز بیشتر بیا و بیشتربنویس .... ما می شنویم کمترین کاری که میشه کرد عزیزم خیلی به یادتم ..... راستش نگرانتون شدم که ! نگارنیومدی بهمون کمک کنی..... چطور مطالب اینجا ر سیو می کردی ؟ نکنه تو هم کپی پیست میکردی‏!‏؟
بسم الله الرحمن الرحیم .......... یا الله یا رحمن یا رحیم ؛ یا مقلب القلوب ؛ ثبت قلبی علی دینک . (دعای غریق را زیاد بخوانیم)
الان با موبایلمااااااااا.نمیتونم بکشم.

مانلی............حرف از جذابیت زدی...بابا جون،تو !!!همیشه برا ما جذابیت داری.زیاد میایی خیلی خوشحال میشیم.کم میایی دوست نداریم.در هر دوحالت جذابیته سرجاشه.اوکی؟؟؟؟؟؟؟؟
میگم اون پنیر ژانگولری وفینگر را نداشتم......
میدونی چیه؟؟دیدم نمیشه خونه را تکوند،گفتم شکمه را بتکونم لا اقلی شب عیدی،ثواب داره.نه؟؟
راستی شدم 58.....دو کیلو کم شدم....از بس درحال دویدنم فکر کنم!
پرستو......چه اهنگی......وووووووووی.ممنون.

عاطفهههههههههههههه.......کارت خوب انجام شد؟؟؟عمو قلابی یاسمن رفت؟؟قربون اون سلام عمو گفتن اش برم،نازدار خانوم را.


النازززززززززز.....پکری؟؟؟چرا؟؟؟نبینم دلت گرفته باشه....وقتی هم گرفت،بیا بنویس،باورکن هم من میخونم هم بقیه وهیچکی ناراحت نمیشه که اینجا به خیال خودت شکوه کنی.باشه؟؟؟؟تو خودت نریز..انشاله هم دل آقای همسر هم خودت وپادمیرا زود زود خوب شید.انشاله
صبح دوشنبه به خیر.

سانی....نیومدی که!!!!!!!!!

پرستو خانوم خاونما.......تنکس کردم اونم ا لات.......به جون خودم *با دقت* خوندم.تا ته هم خوندم.سه بارم خوندم:-(
منظورم بود که نه وطنی اش را داشتم نه فرنگی اش را!کلا نمیدونستم موادش چیه...وقتی نوشتین ملطفت شدم چی به چیه.

دیروز یاد مامی......کردم
امروز یاد*سمی و یاقوت*
ببینم میایین یه سر!

مانلی و زهرا والا دوست دارم من کرکره اینجا را صبحها شما بدید بالا.

پرستو خانوم خانوما.....بابت عکسها هم ممنون دوباره.....هرچنددبلد نیستم مثل بقیه خوشگل تشکر کنم،اما خیلی خوشگل شدند.
راستی گفتی ...رزاااااااااااااااااا
غیبتت طولانی شده ها.

ضحی فکر کنم امروز بیایی فردا دیگه نمیشه که نمیشه....خیلی دلم برات تنگ میشه ها.....التماس دعا یادت نره.در ضمن نوشتی،اگه چیزی تو نوشته هات بوده که کسی اگه ناراحت شده،حلال کنه..........فکر نکنم اینطور باشه.از بس لطیف مینویسی.................
سلام دوستای عزیزم.

پرستو جونم، ای کدبانوی هنرمند، چطوری؟ آراد دستش خوب شد؟ اون روز اولش که خوندم خیلی نگران شدم. خدا رو شکر که بخیر گذشت . منم تا جایی که بشه از شعله های جلویی استفاده نم یکنم چون آناهیتا هم یه دفعه بی هوا دستشو میاره سمت شعله ها. چند وقت پیش شعاه های پشتی پر بود و من مجبور شدم از شعله جلو استفاده کنم و تازه همسرم در یک حرکت تهدید آمیز گفت اگر بار دیگه استفاده کردی سر شعله ها رو بر میدارم که نتونی استفاده کنی! من بیچاره رو می بینید. به قول تو ، پرستو جون: ایشششششششششششششش چه دختر شیفته! ولی خداییش اتفاق یه بار میوفته و همونطور که خودتم گفتی برا (خدای نکرده) سوختگی بهترین چیز بعد از شستنش سفیده تخم مرغ هست چون مثل اینکه کلاژن زیادی داره.

ضحی جون، متوجه شدم که اری میری ! به سلامتی خانومی . التماس دعا.

بقیه دوست جون مانلی، الناز، شیرین، سارایی، عاطفه، مامی، شیوا و..... دوستون دارم هوارتا!!!!!
سلام زهرا جون،خوبین؟؟همگی؟؟اناهیتا چطوره،دختر خوش تیپمون؟؟
ما خوب،شکر خدا.
اون طفلی...کماکان تو مراقبتهای ویژه است....فعلا تغییری نکرده احوالش.
میگم حتما روزهای آخر سالی،سرت حتما شلوغه هااااااا...البته نمیدونم کدوم قسمت مشغولی!
کار خوبی میکنی زهرا...از شعله های جلو استفاده نمیکنی.
واقعا......میگن حادثه خبر نمیکنه.اتفاق یه بار میافته.
اونم اینطور اتفاقات.

سمیه مامان شایان......مریم مامان کیارش شماها هم نیستن چند وقته هاااااااااا.البته مریم غیبتش طولانی تره.

نغمه خوبی؟؟؟؟؟؟کار خونه تکوندن به کجا رسید،با کوروش ودندونهاش؟راستی عید پارسال بود،رفتید شمال دسته جمعی؟امسال جایی نمیرید؟

قشنگ مشخصه که من امروز اینجا بست نشستم!!!البته از دیروز عصر:-)
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز