منم دو تا دختر دارم باباشون صبح قبل بیدار شدنشون از خونه میزنه بیرون احیانا اگه بخواد بیاد خونه و دوباره بیرون کار داشته باشه قایمکی میاد و میره چون ببیننش ول کنش نیستن و از سر و کولش بالا میرن و گریه زاری راه میندازن شوهرم هم اعصابش خورد میشه غمین میشه چند هفته پیش برا دو هفته رفت ایران فکرشو بکنید چی کشیدم تو اون دو هفته دمار از روزگارم در اومد اما خوب وضع من فرق میکرد بخاطر اینکه نه مادری اینجا بودنه کسی فقط خودم بودم و بچه ها سرشون رو گرم کنی حالیشون نمیشه البته یه خورده لج میکنن باید بدونی بخاطر باباهه هست و یجوری نازشونو بخری تا بیاد و تموم بشه
من نميدانستم معني هرگز را… تو چرا باز نگشتي ديگر؟