من کلا روز زایمانم تصمیم گرفتم اصلا نه از کسی خجالت بکشم نه شرایط رو واسه خودم سخت کنم 😎
دو سه بار دسشوییم گرفت رفتم دسشویی اینقددددرررر که دسشویی تمیز بود😣😒دیگه حیفم اومد برم منم کثیفش کنم به پرستار گفتم اگه ممکنه برام لگن بیارین چون واقعا سختم بود هی از رو تخت بلند شم برم دسشویی و چون استرس داشتم خیلی زود زود دسشوییم میگرفت خلاصه برام لگن آوردن گذاشتم زیر تختم هر وقت دسشویی داشتم خیلی ریلکس و با کلاس😂😅 میرفتم پایین تختم وایمیستادم و هدف گیری هم میکردم که مستقیم بریزه تو لگن🤣🤣😅😂
(من از دوستانی که نسبت به این مسائل حساسن عذر خواهم😘🙏)
لحظه ایی هم که دکتر گفت پاشو ببریمت تو اتاق زایمان الان نی نیت میاد الان که فکر میکنم نمیدونم با چه قدرتی بدون اینکه کسی دستمو بگیره بلند شدم و شکممو تو بغلم گرفتم شروع کردم به دویدن دکتر و پرستارا هم پشت سرم دکتر هم داره داد میزنه واستا الان میخوری زمین برین بگیریدش انگاری دزد داشت از دست پلیس فرار میکرد اونطوری بودیم😅😂 بعد زایمانمم گفتن تا ۲ ساعت باید همین قسمت باشی که مرتب چک بشی بعد میبریمت تو بخش،منم تو اون دو ساعت هر ۵ دقیقه داد میزدم پررررسسسستاااار، میمومد بهش میگفتم بی زحمت آبمیوه برام باز کن باز ۵ دقیقه بعد پررررسسستاااررر خرما بده پرررسسستااار آبمیوه بده که آخر سر پرستار۳ ،۴ تا آبمیوه برام باز کرد نی گذاشت آماده خوردن کرد گذاشت دم دستم و با یک حالت تهدید کننده ایی گفت دیگه صدام نکنی😠
خب بابا من زایمان کرده بودم تجربه اولم بود نمیتونستم هی بلتد سم آبمیوه باز کنم خخخخخ😂😅🤦♀️