🌸بخونیدحتما
من دلم به حال این جامعه بی در و پیکر
که میشود فقط در کنارت یک دوست معمولی داشته باشی میسوزد
یک دوست معمولی که همه چیز از رابطه میخواهد و یک روز می رسد - تقریبا بین دو هفته تا یکماه - که بی دلیل مشخصی دیگر جواب تلفنت را نمیدهد چون هرگز قول هیچ تعهدی به تو نداده بوده است...
من دلم برای زن هایی می سوزد که ترس نگاه داشتن شوهرشان را دارند از دست دخترانی که تاهل مردها را سد راه رسیدن به مقاصدشان نمی بینند...
من دلم برای مردهایی می سوزد که بین همسر خود، همکار خود، معشوقه خود و دوست فضای مجازی خود آواره اند و در خیالشان گمان می کنند که خیلی زرنگند...
من دلم برای زنانی میسوزد که در تلاطم عمل های زیبایی، لاغری، چاقی غرق میشوند فقط به خاطر اینکه شاید نگاه همسرانشان را از زنان آنچنانی به سمت خود برگردانند... اما به این ذات تنوع طلب میبازند...
من دلم برای زنانی میسوزد که به دلیل عدم استقلال مالی، عدم حمایت خانواده و نگاه منفی جامعه به زن مطلقه؛ شب ها کنار همسری میخوابند که دوستش ندارند و روزها را که او سرکار است با دوست پسرشان میگذرانند و همیشه این عذاب وجدان خیانت را به دوش می کشند... و یک روز رها میشوند با این برچسب که تو اگر زن درستی بودی که الان سر زندگی ات بودی...
من دلم به حال دختری می سوزد که عاشقانه با پسری همبستر است که در فکر ازدواج با دختری باکره است...
من دلم برای پسری میسوزد که چون پول ندارد نباید عاشق شود...
و دختری که چون پدری پولدار ندارد تنها راه رسیدن به آرزوهایش را تن دادن به هر کاری می بیند...
من دلم میسوزد برای معصومیت دخترانی که ذاتا باکره اند اما جسما دیگر باکره نیستند
و برای زرنگی دخترانی که هنوز جسما باکره اند اما ذاتا هیچگاه باکره نبوده اند...
من دلم برای بچه هایی میسوزد که خیلی وقت است با دوست پسر مادرشان و دوست دختر پدرشان آشنا شده اند و می دانند صلاح در این است که به کسی چیزی نگویند...
من دلم برای ابعاد پیچیده تنهاییه آدم های امروز می سوزد
و می دانم که خود کرده را تدبیر نیست
Pedram sanee