2777
2789

چندتا دختر داری؟

👇❤دو تا بچه بودن توی شکم مادر.اولی  میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که میتونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست😍...........

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

چه فرقی داره واقعا؟ حالا پسر بود بهش مدال طلا میدادن؟ پادشاهی چیزیه ولیعهد لازم داره؟ 

خدایا شُکرت که من مامان یه نی نی سالم و صالح و زیبا شدم، ♥️دوست عزیزم میشه واسه اینکه نی نی ام،سروقت خودش سالم بیادبغلم یه صلوات بفرستی،ممنونم🤗..خدایا نی نی ام رو سالم سروقت خودش بزاربغلم آمین♥️

اره😥😥😥داییم خودشو کشت..بااینکه ی پسر ۸ ساله داشتن..الان دختره نور چشمی داییمه ..از خودش جداش نمیکنه براش مادری میکنه

💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم

مبارکه عزیزم دختر چراغ خونه ست

خدایا یه نی نی تپل و سالم قسمت همه ارزومنداش بکن پسر کوچولوی منم واسم نگهدار😍😍😍خدایا گله دارم از زمینو زمانت از دلم که هر روز میشکنه و هیچ مرحمی براش پیدا نمیکنم دلم میسوزه واسه مادری که بادردو دلام موهاش سفید شده واسه پدری که هر روز به غماش اضافه میکنم خدایا کمکم کن واسم دعا کنین محتاج دعاهاتونم😢

برادر شوهرم هم پسر میخواست اما وقتی دخترش به دنیا اومد عاشق دخترش شد. البته الان شش سالشه و همش به زنش میگه من پسر میخوام. 

خدایا نفرین نمیکنم فقط واگذار میکنم به خودت .....خودت مثل همیشه می‌دونی چیکار کنی.... می‌دونم صبر تو چهل ساله
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز