دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
خدا زو شکر که بهترن خیلییییی خوشحالم که بعد دو سال میبینم از ناراحتیتون کم شده و مادرتون بهترن
ببخشید میپرسم مادرتون چند سالشونه؟ مادر من ۷۳ سالشه و متاسفانه سیروز کبدی با آسیت شککمی دارن خیلیییییی نگرانم آسیت کم شده ولی دق این مریضی کوفتی نمیزاره زندگی کنم
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
خدا زو شکر که بهترن خیلییییی خوشحالم که بعد دو سال میبینم از ناراحتیتون کم شده و مادرتون بهترن ببخ ...
سلام. الهی مادرتون شفا پیدا کنند. مادرم ۶۷ هستند.
دیگه سپردیم به خدا... میفهمم حالت رو. الهی قلبت روشن بشه
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
سلام خیلی خیلی ممنونم ازتون خدا عزیراتونو براتون حفظ کنهیعنی شما موردی دیدین یا داشتین که سیروز کبد ...
در مورد این دکتر بیماران بسیار بدحالی سراغ دارم که به لطف خدا خوب شدن.ولی اینکه حتما سیروز کبدی باشن نه.ولی حتما برای همچین بیماری نسخه و درمان وجود داره و به لطف خدا شفا پیدا میکنن
در غدیر گفتند زنها هم بیایند بیعت کنند. این یعنی خیلی قبل تر از آن که فمینیست ها بخواهند منت #حق_رأی و مشارکت سیاسی را بر سر ما بگذارند، به ما گفتند یک پای حیات سیاسی اسلام زن ها هستند. پیام غدیر تنظیم کردن زندگی با ولایت است. پیام غدیر هماهنگ کردن زندگی با نیازهای حکومت و جامعه است. باید پرسید زن های کوفه و شام کجا کم گذاشتند که ولی خدا به مسلخ رفت؟
سلام خیلی خیلی ممنونم ازتون خدا عزیراتونو براتون حفظ کنهیعنی شما موردی دیدین یا داشتین که سیروز کبد ...
فریسنا جان امروز روضه اباعبدالله الحسین گوش میدادم. واقعا برای سلامتی مادرت از ته دلم دعا کردم. امیدوارم قبول بشه و ایشان شفا پیدا کنند.
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...