2777
2789
عنوان

کسی از اطرافیانتون دچار سیروز کبدی شده؟

| مشاهده متن کامل بحث + 80431 بازدید | 317 پست
میفهمم عزیز، ولی باید باهاش کنار بیاین. سخت هست خیلی هم سخته ولی میارزه برای دیدن لبخند کسی ک عاشقشی

دردی داریم ناگفتنی... همین سیروز کبدی رو میشه گفت... ولی برخی دردها رو نمیشه گفت...

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
دردی داریم ناگفتنی... همین سیروز کبدی رو میشه گفت... ولی برخی دردها رو نمیشه گفت...

انشالله هرچی مصلحت هست براتون رقم بخوره.

به حق طفل شش ماهه اقا، امام حسین(ع) یه گوشه چشمی نگاهتون بکنه تا دردا و ناراحتیهاتون تموم بشه.

به حق اقا ابوالفضل (ع)مادرتون زودتر لباس عافیت به تن کنن

الهی امین

وقتی وجود خدا رو "باورت" بشه، خدا یه نقطه میذاره زیر باورت و "یاورت" میشه                                         خدایا بابت داده ها و نداده هایت شکر🙏                                      زندگی زیباست بد تولدت و چشم انتظاری برا اومدن هم بازیت  

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



انشالله هرچی مصلحت هست براتون رقم بخوره. به حق طفل شش ماهه اقا، امام حسین(ع) یه گوشه چشمی نگاهتون ب ...

الهی خیر ببینی که گفتگو با من رو ادامه دادی و دلداری دادی.

ممنون از دعاهات... همینجوری دارم اشک میریزم... من ضعیف نیستم ولی طاقت این یکی رو ندارم... من خیلی سختی کشیدم...خیلی...

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
الهی خیر ببینی که گفتگو با من رو ادامه دادی و دلداری دادی. ممنون از دعاهات... همینجوری دارم اشک میر ...

میدونم دختر، از نحوه پیامات فهمیدم چقد ظرفیت تحملت بالاست. ولی هر ادم تا یه حدی ظرفیت داره. اینو مطمئن باش خدا خودش کمکت میکنه از یه جایی دستشو به سمتتون دراز میکنه ک خودتونم تعجب میکنید. من پدرم سکته مغزی کرده بود اونم تو سن سی سالگی تمام دکترامیگفتن نهایت ۶ ماه زنده هست چون یکی از شریانای مغزش نازک شده و یه لخته خون تو مغزشه. بهترین متخصصا بردیم بهترین فیزیوتراپا ولی همشون همین حرف میزدن. مادر من حتی حق نداشت همسرشو ببینه چون خانواده پدرم میگفتن زنش باعث سکته پسرم شده خیلی سخته این همه حرف و توهین بشنوی ولی دم نزنی. چند هفته بد مرخص شد یه شب پدرم اوردن خونمون برای خداحافظی اخر فک کن پدرم خودشو ب دیوار میزد ک نبرنش ک خداراشکر پسرعموها پدرم نذاشتن ک ببرنش مادرم فردا صبح پدرم سوار ماشین کرد برد امامزداه دقیقا همون شب پدرم فکش برگشت سرجاش فلج بودنشم خب شدهمه به اعتقاد خود ادم برمیگرده مادر من تا اخرین لحظه مطمئن بود ک خدا یه گوشه چشمی بهش نشون میده و واقعا نشون داد. الان پدرم ۵۶ سالشه و هر دکتری میره میگ این اصلا سکته نکرده سالم سالمه. اینا گفتم که بدونی خدا ی وقتی دستتو میگیره ک اصلا فکرشو نمیکنی 

وقتی وجود خدا رو "باورت" بشه، خدا یه نقطه میذاره زیر باورت و "یاورت" میشه                                         خدایا بابت داده ها و نداده هایت شکر🙏                                      زندگی زیباست بد تولدت و چشم انتظاری برا اومدن هم بازیت  
میدونم دختر، از نحوه پیامات فهمیدم چقد ظرفیت تحملت بالاست. ولی هر ادم تا یه حدی ظرفیت داره. اینو مطم ...

ممنونم ازت... بر منکرش لعنت... همینجور دارم اشک میریزم...نفسم سخت بالا میاد...اگر مادرم چززیش بشه زندگیمون نابود میشه... چون شرایط عجیبی داریم...

خدا مادر و پدرت رو نگه داره...

کدوم امامزاده بردن پدرتون رو؟ کدوم شهر؟

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
ممنونم ازت... بر منکرش لعنت... همینجور دارم اشک میریزم...نفسم سخت بالا میاد...اگر مادرم چززیش بشه زن ...


یه سقاخونه تو مازندران،میتونی با دل پاک باهاش صحبت کنی و ازش کمک بخوای سقاخونه حضرت ابوالفضل هست. ان‌شالله ک مادرت چیزیش نیست و هرچه زودتر خب میشه و کسالتش رفع میشه به حق واسطه این امامزاده عزیز

وقتی وجود خدا رو "باورت" بشه، خدا یه نقطه میذاره زیر باورت و "یاورت" میشه                                         خدایا بابت داده ها و نداده هایت شکر🙏                                      زندگی زیباست بد تولدت و چشم انتظاری برا اومدن هم بازیت  
یه سقاخونه تو مازندران،میتونی با دل پاک باهاش صحبت کنی و ازش کمک بخوای سقاخونه حضرت ابوالفضل هست. ان ...

ممنونم. تو کدوم شهر؟ من میرم اونجا...

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...

خدا مادرت و خانوادتو برات حفظ کنه و سایه‌ش سالیان سال روی زندگیتون باشه. کلا انرژی منفی از خودت دور کن مثبت اندیش باش چون هرچی مثبت نگر باشی از سمت کائنات هم اثرات منفی خنثی میشن

وقتی وجود خدا رو "باورت" بشه، خدا یه نقطه میذاره زیر باورت و "یاورت" میشه                                         خدایا بابت داده ها و نداده هایت شکر🙏                                      زندگی زیباست بد تولدت و چشم انتظاری برا اومدن هم بازیت  
ممنونم. تو کدوم شهر؟ من میرم اونجا...

شهر بابل، شما مازندارانی هستین؟؟

وقتی وجود خدا رو "باورت" بشه، خدا یه نقطه میذاره زیر باورت و "یاورت" میشه                                         خدایا بابت داده ها و نداده هایت شکر🙏                                      زندگی زیباست بد تولدت و چشم انتظاری برا اومدن هم بازیت  
شهر بابل، شما مازندارانی هستین؟؟

نه نیستم ولی هر جا لازم باشه برای گرفتن شفای مادرم میرم.

کدوم خیابون بابل؟

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...

فردا بابد برم سر کار ولی از غصه خوابم نمیبره...

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...

دختر از همون شهر خودتون صداش بزنید جواب میده، بستگی به ایمان و اعتقاد خودتون داره. بذار برات ادرس دقیق بنویسم

بابل، بندپی شرقی، جاده شهید صالحی، روستای اطاقسرا شماره ۴ تکیه سقاخونه ابولحسن کلا. والا از تمام شهرهای ایران میان اونجا و دست خالی نفرستاده تا حالا کسی رو. 

وقتی وجود خدا رو "باورت" بشه، خدا یه نقطه میذاره زیر باورت و "یاورت" میشه                                         خدایا بابت داده ها و نداده هایت شکر🙏                                      زندگی زیباست بد تولدت و چشم انتظاری برا اومدن هم بازیت  
فردا بابد برم سر کار ولی از غصه خوابم نمیبره...

غصه نخور ک اصلا بی فایده هست،محکم باش و رو خودت بیشتر کار کن.توکلت فقط و فقط به خدا باشه ک اون بخواد کوه با یه نگاه خرد میکنه. الانم برو استراحت کن و به چیزی فکر نکن

وقتی وجود خدا رو "باورت" بشه، خدا یه نقطه میذاره زیر باورت و "یاورت" میشه                                         خدایا بابت داده ها و نداده هایت شکر🙏                                      زندگی زیباست بد تولدت و چشم انتظاری برا اومدن هم بازیت  
دختر از همون شهر خودتون صداش بزنید جواب میده، بستگی به ایمان و اعتقاد خودتون داره. بذار برات ادرس دق ...

شماره چهار یعنی چی؟ یعنی چهار تا روستای اطاقسرا هست؟

یا چهار تا تکیه؟

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
شماره چهار یعنی چی؟ یعنی چهار تا روستای اطاقسرا هست؟ یا چهار تا تکیه؟

این روستا به ۴ شماره تقسیم کردن که این تکیه تو قسمت شماره چهار هست

وقتی وجود خدا رو "باورت" بشه، خدا یه نقطه میذاره زیر باورت و "یاورت" میشه                                         خدایا بابت داده ها و نداده هایت شکر🙏                                      زندگی زیباست بد تولدت و چشم انتظاری برا اومدن هم بازیت  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز