تو دیگه کی هستی من زایمان کردم بچه هام دوقلو بودن یه شب که میخواستن واسه زردی بستریشون کنیم مامانم کار داشت گفت یه دوساعتی مادرشوهرت بیاد تا برمیگردم شوهرم بهش زنگ زد بهونع آورد نیومد قدر مادرشوهرتو بدون
اگه میومد دم ب دقیقه عیب و ایراد میزاشت رو بچه هات ،برا یه زردی گرفتن غربت بازی درمیاورد و یه جوری برخورد میکرد انگار تقصیر تو هس بچه زردی گرفته ،اگه نمیزاشت درست غذا بخوری و استراحت کنی تا سه چهارروز سوپ درس میکرد ب خوردت میداد و یه جوری برخورد میکرد ک انگار بچه فقط مهمه تو ادم نیسی و کلفت بودی ک براشون بچه اوردی منو میفهمیدی که چرا دلم نمیخواد بیاد
حتی دلش نمیخواس شیر خودمو بدم بچم همش میگفت تو شیر نداری در صورتی که خیلی شیر داشتم همش مینشس میگفت بچه گشنشه تا یه صدای میداد میگفت سیر نمیشه نمیدونی چقد رو اعصاب بود افسردگی زایمان گرفتم از دسش نمیبخشمش برا اون روزا ،الان دومی تو راهه من از الان دارم کابوس میبینم که دوباره قراره اوروزا تکرار بشه
ببین من خودم دل خوش از مادر شوهر ندارم ولی باور کن تو داری تند میری اونم میتونه بگه به من چه و دردسر و زحمت برای خودش درست نکنه ولی تو و بچتو دوست داره که گفته میاد دل خوش نکن ب حرفای زن همسایه نوزاد داری انقدررررررر سخته که دوروز بیاد پیشت پوستش کنده میشه
یکاری کن بگو اولی رو باید بزارم پیش شما اینطوری خیالم راحت تره. بعد هرکارفکردی بکن یا شوهرت یا همسایه بیاد
عزیزم لطفاتوزلیمانت برای شفای مادرم دعاکن اسمش زهرا
من تک و تنها بودم بیمارستان پرستار داشتم تو خونه خودم بودم و خدای خودم . کاش منم یکی بود بیاد پیشم حداقل همون سوپ رو بهم بده
همه مادرشوهرا اینجورین حتی مادر خودمم میگم خیلی رو نوه هاشون حساسن من زایمان که کرده بودم دم به دیقه با مادرم دعوام میشد میگفتم همش بهم گیر میدی و بعدش پشیمون میشدم بعد تز زایمان کلا اخلاق یه جوری میشه ولی وقتی مادر شوهر بگه آدم خود بخود بدش میاد و نمیشه هیچیم بگی همش خودخوری میکنی در صورتیکه اگه مادر خودتم بگه ناراحت میشی و بروز میدی
بهش بگو نیاد خب ،،،،، بگو من لیاقت ندارم از استراحت و خواب و خوراکت بزنی و تو این کرونا بیای بیمارستان ،،،، تا صبح هم نخوابی مراقب من و بچه باشی که یوقت بچه گرسنه نمونه
اسی ببخشید واقعا رو مخی و بی چشم و رو هستی 😡
تو بیمارستان همش دوروزه تحملش کن بعدش برو‌خونه خودت
