2777
2789
عنوان

چراغ سبز! (پاسخ به سوالات مذهبی)

| مشاهده متن کامل بحث + 38207 بازدید | 1655 پست
قرآن و خدا محوری آنچه که هنگام بحث از انسان بسیار حائز اهمیت است، توجه به این مسأله است که، همان گونه که گفته شد، اگرچه انسان از جایگاه عظیمی برخوردار است، اما این مطب نباید سبب شود که ما را به دام شناختی که برخی از اندیشمندان، اعم از غربی و شرقی، افتادند، که انسان را اصل و اساس همه‏ ی امور دانستند، بیاندازد. از این رو، از دیدگاه قرآن، همواره باید این نکته را در نظر داشت که جهان بینی قرآن خدا مرکزی و خدا محوری است، نه انسان مرکزی و انسان مداری.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
تعریف آزادی آنچه از معنای لغوی آزادی فهمیده می‏ شود، این است که انسان در تصمیم خود برای کاری که انتخاب کرده است آزاد باشد، و نیز در عمل تحت تأثیر و اجبار دیگری نباشد. از نظر حقوقی هم حق استقلال در تصمیم‏ های خود را داشته و قادر به تعیین سرنوشت خود باشد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تعریف آزادی در اصطلاح فیلسوف‏ های غربی در این قسمت به برخی از تعاریفی که فلاسفه و متفکران غربی درباره‏ی آزادی نموده‏اند می‏پردازیم. هابز، آزادی را عبارت از آزادی طبیعی می‏داند؛ به این معنی که شخص هرچه دوست دارد انجام دهد. لاک، آزادی را به استقلال اخلاقی معنی می‏کند و در نظر می‏گیرد. به این صورت که هر فرد برای خود قضاوت کند و تصمیم بگیرد که چه کارهایی را انجام دهد. به اعتقاد روسو، انسان آزاد به شخصی گفته می‏شود که کارها و رفتارهای خود را تابع روش و سیستمی قرار دهد که خود آن را وضع نموده باشد. طبق رأی هیوم، از آزادی می‏توانیم فقط قدرت عمل کردن برحسب تعیین اراده را مراد کنیم. به عقیده‏ی کانت، آزادی عبارت است از استقلال از هر چیزی، سوای اخلاقیات. هگل، آزادی را ضرورت تغییر شکل یافته می‏داند. اسپینوزا، انسان آزاد را کسی می‏داند که تنها به موجب حکم عقل می‏زید. به عقیده‏ی انگلس، آزادی عبارت است از نظارت و اختیار بر خودمان و بر طبیعت بیرونی که بر معرفت ضرورت طبیعی بنیان گرفته است. طبق رأی اریک فروم، مفهوم آزادی به درجه‏ی مقدار آگاهی و برداشت انسان از خودش، به عنوان موجودی مستقل، جدا و متفاوت است. آنچه مسلم است، و از تعاریفی هم که ذکر شد به خوبی و روشنی به دست می ‏آید، این است که ریشه و منشأ آزادی در غرب، تمایلات و خواسته‏ های انسانی است، و به طور کلی در تعاریف هم، هر کجا که از اراده سخن به میان می‏ آید، مراد و مقصود همان تمایل و میل انسان‏ها است، و مفهومی غیر از آن مورد نظر نیست.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
تعریف آزادی از نظر اندیشمندان اسلامی از آنجا که آزادی در نگاه فرهیختگان و صاحب نظران اسلامی، عموما، ریشه در فرهنگ اسلامی دارد؛ بر این اساس، آزادی به عنوان یک کمال و ارزش انسانی، که ریشه در خلقت انسان دارد، در نظر گرفته می ‏شود که برای دست‏یابی به هدفی والا در وجود انسان قرار داده شده است، قرآن کریم، در سوره‏ ی اعراف، آیه‏ ی 175 ، در رابطه با این هدف می‏گوید: رسولان الهی برانگیخته شدند تا بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر گردن انسان‏ هاست بردارند. در نتیجه ‏آزادی از نگاه قرآن خود یک وسیله و گذرگاه است، نه هدف و توقف‏گاه. از این رو، آزادی درنگرش دینی با آزادی در نگاه فلاسفه‏ ی غربی، که ریشه در مبنای اومانیستی دارد، تفاوت ‏های اساسی دارد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
آزادی در نگرش اومانیستی اومانیست‏ ها معتقدند انسان آزاد به دنیا آمده است و باید از هر قید و بندی جز آنچه خود برای خود تعیین می‏کند آزاد باشد، اما نهادهای اساسی قرون وسطی انسان را اسیر نموده و احکام دینی و اخلاقی را به عنوان مجموعه ‏ای از ارزش ‏های دریافت شده از مافوق بر او حاکم کرده‏ اند. اومانیست‏ ها این ارزش‏ ها را به عنوان «ارزش‏های الهی و لازم ‏الرعایه» مردود و ناپذیرفتنی می‏دانستند، زیرا هنجارهایی بودند که باید پذیرفته شوند و امکان تغییر دادن آنها وجود نداشت، و این امر، به نظر آنان، با استقلال آدمی سازگار نبود. آنها می‏ گفتند: بشر باید آزادی خود را در طبیعت و جامعه تجربه کند و خود بر سرنوشت خودش حاکم شود و این انسان است که حقوق خویش را تعیین می‏کند، نه آن که تکلیفی از مافوق برای او تعیین شود. در این دیدگاه انسان حق دارد نه تکلیف.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
نقد و بررسی تفکر اومانیستی اولین نکته در باب اومانیسم، وجود فاصله ‏ی عمیق بین اومانیسم، به عنوان یک جنبش فکری، و آنچه در عمل و در متن تاریخ حاکمیت اومانیسم بر جوامع بشری روی داده است می‏ باشد. جنبش اومانیسم به جای ارج نهادن به مقام انسان، در عمل، انسان را قربانی این افیون جدید کرده است و مدعیان انسان مداری از این واژه برای تأمین منافع خویش سوء استفاده کردند. از همان آغاز که از حق زندگی، آزادی انسان و شادی و رفاه به عنوان حقوق انسانی اومانیستی، سخن به میان می‏ آمد تا یک قرن بعد، بردگی سیاهان در آمریکا قانونی بود، و گروه کثیری از انسان‏ها در جامعه به نام انسان مداری مدرن، سرکوب می‏شدند. نازیسم، فاشیسم، استالینیسم و امپریالیسم، همزاد و هم تبار و همراه با اومانیسم بوده است. پیامدهای ناگوار اومانیسم به نحوی بود که برخی از دانشمندان، آن را نوعی اسارت انسان شمردند و برنامه ریزی برای رهایی از آن را مطرح کردند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
آزادی و ایمان در طول تاریخ، از دیر باز تاکنون، درباره ‏ی نسبت «خدا» و «آزادی» یا «دین» و «آزادی» نظریات متفاوت و گاه متضادی ابزار شده است. برخی از فیلسوفان و متکلمان این دو معنا را در غایت ناسازگاری و تزاحم می‏ پنداشته ‏اند و در مقابل، برخی متفکران نه تنها آزادی و خداپرستی را متضاد نمی‏ دیده‏ اند، که آزادی حقیقی را عین خداپرستی می‏ دانسته ‏اند. آنان که اعتقاد به خدا و خداپرستی را با آزادی مانعة‏الجمع می ‏پنداشته ‏اند، خود دو دسته ‏اند؛ یک دسته کسانی که در انتخاب میان خدا و آزادی، چون جمع هر دو را ممکن نمی‏دانند، خدا را برمی ‏گزینند و آزادی را رها می‏ کنند. دسته‏ ی دوم در این تقابل، جانب آزادی را می‏ گیرند و خدا را کنار می‏ نهند. به عنوان نمونه، نیچه معتقد است: «مفهوم خدا تاکنون بزرگ‏ترین دشمن زندگی بوده است. او می‏ گوید: نیرومندی و آزادی عقلی و استقلال انسان و دل بستگی به آینده ‏ی او خدا ناباوری می ‏طلبد. ژان پل سارتر، اصالت وجودی (اگزیستانسیالیست) معاصر، می ‏گوید: نفی خالقی علیم، تدبیر و شرط عقلی و منطقی حریت کامل انسان است. چنین اظهار نظرهایی از سوی متفکران غربی ناشی از تاریخ و فرهنگ خاص غرب است و چنان که مرحوم استاد مطهری متذکر شده ‏اند: در اروپا، مسأله ‏ی استبداد سیاسی و این که اساسا آزادی از آن دولت است، نه مال افراد، با مسأله‏ ی خدا توأم بوده است. افراد فکر می‏ کردند که اگر خدا را قبول کنند، استبداد قدرت‏ های مطلقه را نیز باید بپذیرند؛ بپذیرند که فرد در مقابل حکمران هیچ‏گونه حقی ندارد و حکمران نیز در مقابل فرد، مسؤولیتی نخواهد داشت. حکمران تنها در پیشگاه خدا مسؤول است. لذا افراد فکر می‏ کردند که اگر خدا را بپذیرند، باید اختناق اجتماعی را نیز بپذیرند و اگر بخواهند آزادی اجتماعی داشته باشند، باید خدا را انکار کنند. پس آزادی اجتماعی را ترجیح دادند. اما از نظر فلسفه‏ ی اجتماعی اسلام، نه تنها نتیجه‏ ی اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه‏ ی افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسؤولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسؤول می‏ سازد و افرادی را ذی حق می‏ کند و چنان که شهید مطهری نیز متذکر شده ‏اند، آزادی در اسلام، تنها یک موضوع صرفا سیاسی نیست، بلکه بالاتر از آن، یک موضوع اسلامی است و یک مسلمان باید آزاد زیست کند و باید آزادی خواه باشد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
بنابرابن آزادی از جمله ارزش ‏هایی است که قرآن کریم به آن اهمیت بسیاری داده است و از نظر قرآن ریشه در خلقت و آفرینش انسان دارد. اما از نگاه قرآن، بر خلاف بسیاری از مکاتب معاصر، آزادی خود هدف نیست، بلکه وسیله برای حرکت انسان به سوی قله‏ های کمال است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
مکتب واسطه جمله «لا جَبر و لا تَفویض بل امرٌ بین امرین» مضمون احادیث متعددى است که از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در نقد دو نظریه نادرست جبر و تفویض بیان شده است و در حقیقت آموزه‌اى مستقل و دقیقى است که افعال اختیارى انسان‌ها را بدرستى تبیین می‌کند. «جبر»؛ یعنى این‌که انسان در افعال و کردار خود مجبور باشد و از خود اختیارى نداشته باشد. به عبارت دیگر؛ افعال بندگان مستند به خداوند متعال باشد. اما اختیارى که در مقابل جبر است، و بهتر است از آن به تفویض تعبیر شود، به این معناست: موجود زنده - مثلاً انسان - حالتى داشته باشد که خود منشأ فعل و ترک باشد و از روى علم و اراده و خواست خود کارى را انجام دهد یا ترک کند و هیچ عامل دیگرى حتى خداوند در فعل و ترک او تأثیر نداشته باشد. به عبارت دیگر؛ بنده در فعل خود کاملاً مستقل و یگانه مؤثّر و علت تامّه است و رابطه فعل اختیارى با خداوند متعال قطع باشد، که معتزله بر این باورند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
اما نظر شیعه به تبع ائمه اطهار(ع) این است که نه جبر امکان تحلیل دقیق افعال انسانى را دارد و نه تفویض، بلکه تحلیل دقیق کار بشرى، راهى میان جبر و اختیار است. انسان در فعل و ترک اختیار و قدرت دارد، اما این قدرت و اختیار را خداى سبحان به او داده و قدرت بشرى نفى کننده قدرت الهى نیست. به عبارت دیگر؛ گروهى اراده و اختیار انسان را نفى کرده‌اند (جبریون) و گروهى اراده الهى را نفى کرده‌اند (طرفدران نظریه تفویض)، اما به نظر شیعه، اراده و قدرت و اختیار آدمى در طول اراده و قدرت الهى است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
هستى هر موجود و پدیده‌اى، پرتویى از شأن و هستى خداست و هیچ ذره‌اى در عالم نیست، مگر این‌که تحت پرتو نور الهى قرار دارد، به همین طریق هر فعل و کار و اثرى که از موجودات صادر می‌شود، فعل و اثر خداوند است. پس همان‌گونه که هستى و حالات و حواس و ویژگی‌هاى انسان از خداست، فعل و عمل و کار و آثارش نیز حقیقتاً به خدا منتسب است. با دقت در این بیان معلوم می‌شود که هر دو نظریه جبر و تفویض صحیح نیستند؛ زیرا در عین حال که انسان حقیقتاً موجود بوده و هستى حقیقتاً به او نسبت داده می‌شود، در عین حال هستى او به خدا منسوب است، و او هستى را از ذات پاک هستی‌بخش گرفته است. بدین ترتیب فعل و عمل صادره از انسان، حقیقتاً و واقعاً فعل و عمل و کار اوست و به این دلیل به خداوند نسبت داده می‌شود؛ زیرا چنانچه تمام هستى او از خداوند است، تمام حالات و آثار وجودى او - همچون افعال اختیاریش - وابسته به خداوند است. بنابراین، افعال اختیارى انسان - از روى مجاز - به خود انسان منسوب است و به نحو حقیقت به خداوند انتساب دارد. منسوب به انسان است؛ زیرا بر اساس قدرت و اراده او و تحت تأثیر عزم و جزم و تصمیم و گزینش او انجام می‌پذیرد. و منسوب به خداوند است؛ زیرا هستى انسان و تمام آثار وجودى او، از جمله افعالش معلول خداوند و وابسته به اوست.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
پس امر بین امرین به این معناست که در عین این‌که فعل مستند به انسان است، مستند به اراده ذات بارى تعالى نیز است. اما اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهى نیست تا شریک در اراده الهى شود، بلکه به بیانى که گفته شد در طول اراده الهى است؛ یعنى اراده و اختیار و قدرت انسان، یکى از اجزاء علت تامه افعال اختیارى اوست. پس انسان مجبور نیست؛ زیرا ملاک اختیار؛ یعنى قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار على الاطلاق نیز نیست؛ زیرا مقدمات کار در اختیار او نیست. و این همان معناى امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است. پس آموزه امر بین امرین اثبات اختیار انسان با حفظ ارتباط على و معلولى آن به اراده الهى است و در برابر ناتوانى تحلیلى دو نظریه جبر و تفویض به خوبى افعال اختیارى انسان را تبیین می‌کند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
قرآن و مسئله جبر و اختیار قرآن مجید در این مسئله صراحت دارد و به وضوح آزادى اراده انسان را اثبات مى کند و صدها آیه در قرآن در زمینه آزادى اراده انسان آمده است! الف - تمام آیاتى که در آن امر و نهى و تکلیف و برنامه آمده است، همه دلیل بر اختیار و آزادى اراده انسان است چرا که اگر انسان مجبور بود، امر و نهى، لغو و بیهوده بود. ب - تمام آیاتى که سخن از ملامت بدکاران و مدح و توصیف نیکوکاران مى گوید دلیل بر اختیار است، چرا که در صورت جبر هم آن ملامت و هم آن مدح و ستایش معنى ندارد. ج - تمام آیاتى که سخن از سؤال در روز قیامت، و محاکمه در آن دادگاه، و سپس پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ مى گوید دلیل بر اختیار است، چون در فرض جبر تمام اینها نامفهوم و سؤال و محاکمه و مجازات بدکاران ظلم محض است. د - تمام آیاتى که سخن از این مى گوید که انسان در گرو اعمال خویش است مانندِ (کل نفس بما کسبت رهینه);( اصول کافى، ج 1، ص 121. (باب الجبر و القدر و الامر بین الامرین)); هر انسانى در گرو اعمال خود مى باشد» و (کل امرىء بما کسب رهین);(سوره مدثر، آیه 37.) «هر فردى در گرو اعمالى است که انجام داده» و مانند اینها به روشنى اختیار انسان را ثابت مى کند. هـ - آیاتى مانند: (انا هدیناه السبیل امّا شاکراً و امّا کفورا);(سوره دهر، آیه 3.) «ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزارى کند یا کفران» (سوره دهر، آیه 3) نیز دلیل روشنى بر این مدعاست. منتها تعبیراتى در قرآن وارد شده که دلیل بر مسئله «امر بین الامرین» است، و گاهى بعضى از ناآگاهان به اشتباه آن را دلیل بر جبر پنداشتند مانند: (و ما تشاؤن الا ان یشاء الله);( سوره دهر، آیه 30) «شما اراده اى نمى کنید مگر این که خدا اراده کند». روشن است که این آیه و امثال آن نمى خواهد اختیار را از انسان سلب کند; بلکه مى خواهد این حقیقت را ثابت کند که شما در عین اختیار در قبضه فرمان خدا هستید که توضیح آن در بالا داده شد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
دلایل عقلی بر این عقیده استدلال مُتکلِّمان یکی از استدلال‌های متکلمان این است که در مسئله رابطه اراده انسان با اراده الهی بیش از سه قول نمی‌توان تصور کرد؛ زیرا وقتی دو اراده (اراده خدا و اراده عبد) را نسبت به کاری در نظر بگیریم، یا در تحقق فعل، فقط یک اراده دخالت دارد یا هر دو اراده. اگر بگوییم فقط یک اراده دخالت دارد و آن هم اراده خداوند است، نتیجه آن جبر است و اگر فقط اراده انسان مؤثر باشد، به تفویض می‌رسیم؛ اما اگر بگوییم هر دو اراده مؤثرند، نتیجه آن امر بین الامرین است. باید توجه داشت که نمی‌توان گفت هیچ‌یک از دو اراده دخالت ندارند؛ زیرا این حالت، خلاف فرض است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
استدلال حُکما استدلال حکما نیز از این قرار است: خداوند متعال بر هر چیزی توانا است؛ اما اشیا در قبول وجود (موجودشدن) متفاوت‌اند؛ خداوند بعضی را بدون واسطه می‌آفریند و برخی را با واسطه. واسطه گاهی واحد است و گاهی متعدد؛ اما معنای لزوم واسطه، نیازمندی خدا به آن در افعالش نیست، بلکه لزوم واسطه به سبب نقصِ قابل (همان مخلوق) است؛ زیرا خداوند سببِ همه اسباب است و در ایجاد اشیا محتاج چیزی نیست. افعال اختیاری انسان نیز به دلیل کاستی، بدون واسطه از خداوند صادر نمی‌شوند و اراده انسان از جمله واسطه‌هاست؛ پس جبر باطل می‌شود و از آنجا که تمام واسطه‌ها مخلوق خداوند و از اراده او ناشی می‌شوند، تفویض مردود است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز