سربچه اولم اقد بدبخت بودم بیشتریا از همون اول میرن خونه مامانشون تلپ میشن من ک مامانم نداشتم هیچکی نبود برام چیزی درست کنه مادرشوهرم سه تا کوچه اوبرتر بود هیچی محلم نمیزاشت منم میدونستم کسی نیس نازمو بخره همه کارامو خودم میکردم هشت ماهگی پام لنگ شد نمیتونسم هیچ کار کنم حتی راه برم
با ای وضعیت کارخونه میکردم و شوهرمم عین خیالش نبود اصن کمکم نمیداد الان باز باردارم دیگ اینسری گفتم از ای خبرا نیست شوهرم باید کمکم کنه بچه دوساله خیلی فوضولم دارم حس میکنم افسردگی بگیرم