2777
2789
عنوان

ایده جالب عشقولانه وجذاب برا متفاوت شدن زندگی

| مشاهده متن کامل بحث + 506651 بازدید | 3009 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام به همگی.. امیدوارم تو این روزا حالتون خوب باشه... فسقلدون چیکاااار کردی اخرش؟؟ برنامه تو اجرا ک ...

سلام.نبودی چند روز گلم ؟

ساعت گرفتم اونم با حضور خودش!

واصلا چنبار ک رفتم نتونستم بگیرم آخه هرچی گرونتر میشدن بیشتر ازقیافه میوفتادن وقیمت پایینترش قشنگتربودن.

کلا ساعت دیجیتالی دوس نداشتم زده تر شدم.

با اینکه سورپرایز نبود اما خوشحال شد،هرچند ک خودمو کشتم تا گذاشت بخرمو نمیخوامو چرا میخوای زحمت بیوفتی و  وای وای موقع حساب کردن...!ک نگم ...

فروشنده گف اصا پول نمیگیرم دیگ...خلاصه شد دفعه آخرم ک صداش کنم واسش هدیه بگیرم.

مگ میذاشت حساب کنم‌...اما چون عروسی میرفتیم میدونم توو این کرونا اما بهرحال یه فامیل دور داشتیم ک عروسی گرفت...

۱۶ بود عروسی یکم عجله کردم میدونم ک دوس داشتم ساعتو بپوشه رفتیم گرفتیم، گفتم دوستاشم صدا کنم ک همه دیدم هم از کرونا میترسیدن هم بعضیاشون اومدن عروسی خلاصه اینم بیخیال شدم.البته با یکیشون ک پسرعموم میشه شبه قبلش هماهنگ کردم ک فردا کیک میگیرم میدم به یکی از اقوام بیاره بگیر ازش ظهر تا ماهم ک عصری میایم ذوق زده شه،اینم بماند ک ساعت ۱۱ صبح من هنو کیک نگرفته زنگید گف من زودتر میخوام برم انقد حالم گرفته شد ک قهر کردم فکر کرد چون منم میخواستم حتتتما باخودش برم ناراحت شد تا ۳نرفته بود ک بیاد سراغم طبق همون ساعتی ک دیشبش باهم هماهنگ کرده بودیم بریم ، اما من فک کردم ک رفته.۳ ک اومد باز عصبی تر شدم گفتم چرا اصلا نگفتی ک نرفتی چون من حتی اصلا بیخیال رفتن ب عروسی شدم یعنی به مامانم اینا گفتم ک نمیام  !خلاصه تامنه فس فس آماده شدم طوری شد ک آخرین نفر رفتیم عروسی....

اما دیگ روز تولدش از کیکش نگذشتم با مامانم رفتیم گرفتم خودش اومد سراغمون از بازار ک انقد سعی در قایم کردنش کردم ک اونم کجکی شده بود...آخرشم فهمید ،آخه قرارنبود بیاد سراغمون.اما بخاطر کمبودخوابش سرحال نبود ک کیکو ک اوردیم بعد شام خوابش پریدو باهام رقصیدوتشکر بوسه و.....

البته هنوزم نامه و جعبه گلش مونده ک چون گذشت گذاشتمش واسه سالگرد عقدمون...نزدیکه ایشالله هشتم فروردینه صدالبته ک هروق میاد اتاقم میگ عیدشدو این گلهاتو میخوای چیکار کنی بالاخره ببینیمشون‌‌....!

سلام.نبودی چند روز گلم ؟ ساعت گرفتم اونم با حضور خودش! واصلا چنبار ک رفتم نتونستم بگیرم آخه هرچی گ ...

سلام عزیزم اینترنت نداشتم یه مدت... اخییی چقد تلاش کردی برای سوپرایزش ولی هر بار یه چیزی پیش اومدن.. منم اگه بخوام کاری کنم و نشه خیلیییییی عصبانی میشم یا حتی شاید گریه مم بگیره.... همین که بفهمه بذاشون وقت گذاشنید و خوشحال شده کافیه‌‌‌ ... و ان شالله برای سالگرد عقدتون، ( که نزدیک سالگرد ازداوج ماست ۵ فروردین)  یه کاری بکنید که خودش خبر نداشته باشه... شما ک الان عقدید خیلی بهترم میتونید بدون حضور خودشون کارها رو پیش ببرید... امیدوارم همیشه خوشحال باشید و برای سالگرد عقدتون جبران هم بشه...کارهاتون خیلی قشنگ بوده ولی من خودم به شخصه دوس دارم اگه کسی بخواد چیزی برتم بخره خودم خبر نداشته باشم اینطوری بیشتر حال میده

ماهم گفته بودم که هر سال میریم شهر اقامون و سالگرد ازدواجو اونجا باید بگیریم قبل از کرونا با خواهر شوهرم که چند سالی از خودم کوچک تره هماهنگ کردم که گفتم چنین نقشه ای دارم که اونجا سوپرایزش کنیم و اینا ولی لغو شد... امسال برای این کرونا نتونستیم بریم و قرار شده تو خونه بمونیم...ولی من قبل تر یه روز که شبش اقامون شب کار بودن پ صبح که برگشت خوابید با خواهرم و شوهر خواهرم رفتم و یه تک کت براش خریدم... هرچند می ترسیدم که به دلش نباشه ولی از اقای فروشنده قول گرفتم که برا کادوه اگه دوس نداشته باشه پونزده بیست روز دیگه میارم عوضش می کنم و با کمال میل هم قبول کرد...قبلا هم چون از اون مغازه خرید کرده بودیم میدونم که اقامون جنسای اونجا رو خیییلی دوس داره... و از این بابت خیالم راحته... و حالا پنج فروردین تعطیلاته و اقامونم تو خونه تشریف دارن نمبدونم دست تنها باید چیکار کنم که هم کیک و غذا اماده کنم و هم تزیینات و بادکنک اینا رو اماده کنم و خودش متوجه نشه.... باید داروی بیهوشی بهش بدم خخخخخخ .. ن خدانکنه..‌ ولی احتمالا باید از وقت خواب یا سه و چهار شب برای پخت کیک یا صبح زووود برای تزیین خونه استفاده کنم.. ولی من دوست دارم شب باشه که لامپ ها خاموش باشه بیشتر می چسپه... خلاااصه ی گیری افتادم که نگووو..اهان یه کلیپم اماده مردم از عکسای اول روز و تا خاستگاری و نامزدیو عقد و مسافرت ها و همه و همه تا این چند وقت پیش به ترتیب با یه اهنگ بهنام بانی درست کردم که وقتی بیاد تو خونه یا بیاد تو هال پلی کنم.. البته دوس دارم همه جا تاریک باشه وبعد پلی کنم ولی با این شرایط که گفتم فکر نکنم بتونم تو شب بگیرم‌...برای کادو هم میخوام باهاش بازی کنم هی ادرس بنویسم بگرده تا اخرش بتونه کادو رو پیدا کنه....

این برنتمه هارو دارم البته اگه بشه اجرایی کردشون

به به. منم سر همین تولد حس شوهر شمارو گرفتم انگار سورپرایز بلد نیستم‌‌....

 اخییییی

اتفاقا چند شب پیش رفتم حموم وقتی اومد بیرون رو حوله م یک کاغذ دیگه گذاشته بود ... باورم نمی شد چون همیشه خیلی دوس داشتم از این کارا بکنه... ولی واقعا الان میفهمم که داره موتورش کم کم روشن میشه... 

بچه ها کاربر زنبوری کجاستتتت من خیلی دنبالشممم نیستش یهو دیدم این تلپیک بروز شده پریدم توششش 

ننیستن متاسفانه.. این تایپیکم فک کنم برا دو سال پیشه... ولی ما تازگی کشفش کردیم.. ولی متاسفانه اونها نیومدن تو تایپیک دیگه

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز