واسه روز معلم هیچ کار خاصی نکردم
راستش کلی ترجمه داشتم که باید تحویل استاد میدادم.شوهرمم خونه نبود. میخواستم کیک درست کنم که نکردم
شوهرم از بیرون زنگ زد که با دوستاشه و دیرتر میاد خونه. منم از خدا خواسته، نشستم سر ترجمه هام. ولی از اونجایی که یکی از اخلاقای شوهرم اینه که تا میاد خونه میره سر یخچال و بی هدف توشو میگرده، یه استیکر چسبپندم تو یخچال و نوشتم کادوت کنار کنسوله. همینطور چند جا آدرس گذاشتم تا روی آخرین استیکر نوشتم تو کیفت یه کارتی هست فلان رنگ با این شماره...، از توش هر چقدر دوست داری پول بردار واسه خودت یه چیزی بخر.(در واقع آدرس کارت خودشو داده بودم).بعد که اومد تریپ قهر گرفتم که چرا دیر اومده خونه. اونم دنبال کادوش میگشت
من رفتم تو اتاق و در رو قفل کردم.شروع کردم به خودم رسیدن. شوهرمم باورش شده بود قهر کردم هی در میزد و میگفت چی شده... چرا قهرم و... تا اینکه بعد یه ربع بیست دقیقه رضایت دادم در رو باز کردم. قیافه مو که دید یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم انداخت و با صدای داش مشتی گفت"خدایا شکرت که این دیوونه رو گذاشتی سر راهم"