برای اولین باره بعد از حدود ۴سال که از حاجت رواییم گذشته میخوام تو نی نی سایت بیان کنم.میخوام تو هر تایپکی ک تونستم بیان کنم.
چندین سال بود ازدواج کرده بودم و بچه دار نمیشدم .۳بار آی وی اف کردیم. اما نشد .خیلی تحت فشار روحی و روانی از اطرافیان بودم .آزارهایی ک نا آگاهانه با سوالاتشون بهمون وارد میکردن. خیلی روزگار سختی بود به خصوص وقتی مرکز ناباروری میرفتیم .وقتی دنبال درمان نبودم راحتتر بودم.واقعا دوست نداشتم زنده باشم دیگه جمع های مهمونی نمیرفتم.خسته و داغون بودم.سنم هم خیلی بالا رفته بود.همسرم خیلی وضعیت اسپرمش افتضاح بود خودمم ذخیره تخمدانم پایین و تنبلی هم داشتم قبل از آی وی اف سوم یهو به دلم افتاد ۴۰مرتبه شبهای ۴شنبه بریم با همسرم مسجد جمکران به آقا امام زمان متوسل بشیم. به همسرم گفتم بیا بریم میدونم که دست خالیه برنمیگردیم یا بهمون صبر میدن برای تحمل فرزندار نشدن اگر مصلحت اینه یا که به ارزومون میرسیم.به هیچ کس هم نگفتیم و کسی اطلاع نداشت.
خلاصه همسرم قبول کردو رفتیم فکر کنم هفته ۱۹ بود که آزمایشم مثبت شد و ما ۴۰ هفته رو تمام کردیم. جالب اینجاست که فرزندم دو روز مانده بود به سالگرد تاریخی که چله رو شروع کرده بودیم بدنیا امد. یعنی قبل از اینکه ۱سال بشه ما به حاجتنون رسیدیم.
ضمنا آی وی اف سوم رو هم در همین چله رفتیم انجام دادیم که اون هم منفی شد.
الهی که هیچ زنی در آرزوی فرزند نمونه...