2777
2789
عنوان

تنبلی موقوف ( پایان دادن به حالتهای افسردگی و سستی و بیحالی در زندگی)

| مشاهده متن کامل بحث + 578621 بازدید | 5287 پست
من امروز تو شهرمون قرار وبلاگی داشتم. با دخترم رفتیم. دخترم بیشترشو خوابید. کافی شاپ رفته بودیم. کلی خوش گذشت. ولی خونه ام زیاد مرتب نیست. نشد که بشه. الانم دو نفر مهمون دارم. خواهرم و خواهرزاده ام دارن تی وی نگاه میکنن. شوهرم رفته شام بخره.باران خوابیده
نبودنِ تو فقط نبودن تو نیست، نبودنِ خیلی چیزهاست...کلاه روی سرمان نمی ایستد! شعر نمیچسبد...پول در جیب مان دوام نمی آورد! نمک از نان رفته!!! خنکی از آب.......ما بی تو فقیر شده ایم مادر💔

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام سلام . میبخشید که بد قولی کردم چند روز پیش قرار شد بیایم . و از کارهایی که فرداش انجام خواهیم داد یا انجام میدیم بگیم. من یه کم احوالاتم بد شد نشد بیام. نزدیک بود نی نیم زودتر تشریف فرما بشه.
منم قبل از این که حالم بد بشه کارای خونه رو با همکاری همسرم تموم کردم. کارای باقی مونده رو هم بعد از اینکه از دکتر برگشتم همسرم خودش تموم کرد. یه لباس و شال خوشگل برا بعد زایمان خریدم. رایشگاه هم نشد برم. اخه خیلی نمیتونم رو صندلی بشینم. منتظرم بهتر بشم تا برم .
نیکی جون و مامان سمیه عزیز و سایر دوستای گلم پست هاتون رو خوندم. خیلی جالب بود اکثرمون مثل هم هستیم.
امیدورام همه با هم زندگی پرشورتر و شادتری رو ایجاد کنیم
به امید اون روز

من معتقدم منشاء شاد بودن یا افسرده بودن یا موفق یا ناموفق بودن یک خانواده مادر خانواده است. پس برای داشتن خانواده ای شاد و موفق باید این تغییر رو از خودمون شروع کنیم
***زندگی کن و بخند***فقط به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی میکنند***
سلام بچه ها من تمام صفحات رو خوندم
همگی مثل هم تنبلیم ! خودم که بدتر از شماها !
خونه ام همیشه تا ظهر روی دیدن نداره ولی تا ساعت 3 بعدازظهر همه چیز مرتبه ، مشکل خواب صبحه که بدجور عادت کردم بهش!
منم مثل شما فکر کنم افسردم با اینکه کارهای خونه رو انجام میدم ولی عادتت نه از روی رغبت و انگیزه !خسته شدم از کارهای تکراری !
راستی بچه ها با این حال لواشک مربا و شربت البالو و کمپوت گیلاس رو درست کردم ترشی البالو
فقط مونده فقط ابغوره
میدونی دلم میخواد برم سرکار تا نظم بیشتری پیدا کنم و هم روحیه ام بهتر باشه
اخه همه اش تو خونه ام با یه دختر 2/5 فکر کنید وای همه ش حوصله ام سر می ره یا در حال سر رفتن!
دارم به چندتا کلاس فکر میکنم اگه شوهر اجازه بده برم کلاس و گرنه که همان کارهای تکراری
سلام نمی دونم الان کسی هست یا نه ؟ ولی به هر حال می خواستم بگم منم از اون تنبل ها و بی حال ها هستم و از غذا در ست کردن هم متنفرم ولی به خاطر دو تا بچه ها و شو شو مجبورم خودم هم دیگه خسته ام نمی دونم چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه ها به نظر من بیشتر ماها مشکلی به نام افسردگی نداریم، مشکل ما نداشتن برنامه ریزی و تنبلی هست.
برنامه ریزی نداریم چون به این کار عادت نداریم.
تنبلی هم که زاییده زندگی ماشینی امروز است.

مثلا خود من دیروز اصلا زورم می آمد بخوام ناهار درست کنم. با تلفن ناهار درب منزل تحویل داده شد.
کجا قدیم ها این خبرها بود؟
منظورم خیلی قدیم نبود همین ده پانزده سال پیش کجا این همه رستوران، فست فود و .... پیک رایگان و ..... بود./
اصلا کسی زیاد به دنبال غذای بیرون نبود. همه ترجیح می دادند دستپخت خانم خانه را بخورند. ولی حالا چی؟؟؟؟؟؟ همه ترجیح می دهند دستپخت آشپز فلان رستوران و بهمان فست فود را بخورند.
وقتی همه مدل غذا از اروپایی، آسیایی، آفریقایی، دریایی، زمینی، آسمانی و .... در رستوران سرکوچه پیدا می شود آن هم با پیک رایگان پس چرا زحمت درست کردن غذا را به خودمان بدهیم که آخرش هم این بچه بگه من دوست ندارم، شوهره بگه وای وای این چیه؟؟؟؟ و هزار و یک اشکال روی غذا بگذارند.
قیمت ها هم که این روزها دیگه برای کمتر کسی مهمه، اصلا غذای بیرون خوردن هزینه اش شده جزو واجبات هر خونه.
سـلام سلااااام
.
من دیروز رفتم آرایشگاه و کلى به خودم رسیدم..... ابرو هامو برداشتم،، ریشه ى موهامو که دراومده بود رنگ کردم و...
شبش هم قرار بود بریم عروسى که به دلایلى کنسل شد ولى به جاش یه مهمونى دورِ همى گرفتیم و کلى رقصیدیم...
.
ولى من همچنان با خوابِ صبح مشکل دارم!!!!
شب هر ساعتى هم که بخوابم صبح ها زودتر از ١١ پا نمیشم...!!!
توروخدا اگه راهِ حلى دارید بگید؟؟؟؟
.
تااااازه امشبم مهمون دارم ولى از اونجایى که بسیار تنبلم شام نگهشون نمیدارم! اگرم بمونن از بیرون میگیرم...... :D
.
البته من این تیپ آدم ها نیستم. هنوز هم ترجیح می دهم در خانه غذا درست کنم. و همین باعث شده که همسرگرامی هم بدعادت شوند و زیاد با غذای بیرون منزل میانه ای نداشته باشند.
تمیز کردن خانه هم ماشاا.... این روزها معمولا کارگر جای خانم خانه را گرفته و اگر کارگری هم نباشد زیاد خانم ها مثل سابق به تمیز کردن اهمیت نمی دهند. چون رفت و آمد ها محدود شده و معمولا کسی بدون دعوت قبلی به خانه کسی نمی رود. پس خانم خانه هم فکر می کند برای چیه بلند شه از صبح بشوره و بسابه وقتی قرار نیست کسی به خانه اش بیاید. آقایون هم دیگه تکلیفشان معلومه یا اعتراضی به وضع موجود ندارند چون اگر اعتراض بکنند زمین به آسمان دوخته می شود که مگه من کلفتم، برو کارگر بگیر خانه ات را تمیز کنه. یا اگر هم اعتراض کنند صدایشان به جایی نمی رسه. هر وقت هم که قرار باشه میهمان بیادش یک روز قبلش خانم خانه دست به کار میشه یا کارگر خبر می کنه.

در مورد برنامه ریزی هم باید بگم من طبق عادت قدیمی که سرکار می رفتم تمام برنامه های روزانه ام را در سررسید یادداشت می کردم الان هم ابتدای هر سال یک سررسید می گیرم برای این کار. به نظر شوهرم این کار مسخره هست که هر روز داخلش بنویسم، شستن ظرفها، شستن لباسها، جمع کردن لباسها، تهیه ناهار، تهیه شام، پاک کردن سبزی، و .....
ولی مهمه چون در پایان روز متوجه می شوی که چقدر کار کرده ای.
من حتی کوچکترین کارها را هم سعی می کنم بنویسم مثلا مثل ناخن گرفتن بچه ها.
بعد نگاه میکنم ببینم امروز چه کارهایی را انجام نداده ام متوجه می شوم امروز درجه تنبلی چقدر بوده است.
شبهایی که به سررسید نگاه می کنم و می بینم اکثریت یا تمام کارهای نوشته شده خط خورده خیلی لذت می برم و از خودم راضی هستم.
عروسک عزیز به نظرم اولین قدم را برای تغییر شیوه زندگی برداشتی.
البته به نظر من شما با این سن و سال و شور جوانی حالا حالا راه درازی در پیش داری،
نباید بذاری به مشکلات امثال من برسی. تا کم سن وسال تر هستی و بچه هم داری، تنبلی و بی حالی را از خودت دور کن.
در مورد اینکه ساعت خاصی را تعیین کنیم شاید امکان پذیر نباشه، بعضی از دوستان از محل کارشان وصل می شوند که طبیعتا شبها امکانپذیر نیست.
بعضی ها شبها گرفتار همسر و بچه هستند.

همین که می آییم اینجا و با هم دردودل می کنیم و تبادل نظر خیلی خوبه،
عروسک عزیز در مورد دیر از خواب بلند شدن چاره اش یا بر سرکار رفتن است یا رفتن به ورزش. اسمت را یک کلاس ورزشی بنویس مثلا برای نه تا ده صبح . که مجبور شوی حداقل هفته ای سه روز صبح زودتر بلند شوی/
یکی از کارهایی که من تازگی انجام می دهم و نتیجه گرفتم تقسیم کردن کارها به بخش های کوچک تر هست.
مثلا قراره الان آشپزخانه مرتب بشه. آن را به بخش های کوچک تقسیم می کنم امروز نمی خواهم ماشین ظرفشویی را روشن کنم. ظرفها را تا جایی آب چکان گنجایش داشت شستم الان آمدم ده دقیقه پای نت می نشینم. می روم مابقی ظرفها را می شویم. باز هم دقیقه به خودم استراحت می دهم. گاز را تمیز می کنم و رویه کابینت ها. بعدش باید مقداری پیاز پوست بکنم برای پیازداغ، بعد باید دستشویی را بشورم، بعد یک راهروی کوچک داریم اون را تمیز می کنم، در آخر هم حمام می روم و حمام را هم می شویم. البته ناگفته نماند نیم ساعتی هم چرت زده ام، برای شام هم می رویم منزل مامانم.
شاید همه این کارها را بشود ظرف یک ساعت انجام داد. ولی اونطوری من خیلی خسته می شوم و عصبی. کارها تقسیم می کنم و بجای یک ساعت ظرف سه ساعت انجام می دهم. ولی با آرامش و بدون خستگی.
مطالعه کردن را باید جزء برنامه روزانه قرارداد.
می تونید به یک کتابخانه بروید و ثبت نام کنید. این روزها خرید کتاب خیلی مقرون به صرفه نیست.
مطالعه کردن هم باعث پرکردن اوقات فراغت می شه. هم باعث بالا رفتن معلومات میشه، هم اگر رمان خون هستید ما را به دنیال خیال می بری و برای زمانی هر چند کوتاه از این دنیای بیریخت دور می شویم.
اگر عادت به مطالعه داشته باشید خواهید دید که فرزندتان هم اهل مطالعه خواهد شد. این تجربه عینی خودم هست.
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز