تجربه درمان افسردگی خودم.

سلام عزیزم گروهی دارید؟ من بیام توی گروهتون. به راهنماییتون احتیاج دارم

عزیزم.من یکسال و هشت ماه دارو مصرف کردم برای بیماری اعصابم.شش ماهه کنار گذاشتم ولی انرژیم برنگشت.همش بی حال و کرخت هستم و یه جورایی بی انگیزه.دلم سرحالی میخواد.دوس دارم پر از انرژی باشم.چیکارا کنم؟هم حرکتی هم خوردنی.توروخدا بگید بهم

گروهی هم اگه دارید بهم بگید عضو بشم

کاربری نی نی سایتمو؟

من تا صفحه۱۰ خوندم

میشه لایکم کنین بعد بیام ادامش رو بخونم ممنون عزیزم 

سلام عزیزم خوبی منم همونیم ک لینک تاپیک گذاشتی من تا صفحه ۲۳ خوندم و دیدم واقعا منم جزو افسرده هام و ب خودم اومدم 

من کلا ی آدم عصبی و گوشه گیرم از دوستام و خانوادم فراریم وقتی دوستام بهم زنگ میزنن منو دعوت میکنن من بهونه میارم ک نمیتونم بیام یا خیلی برا خانواده نگرانم ک نکنه اونا از دست بدم مثلا امروز اثاث کشی داشتن ک برن شهر دیگه من ۳ بار زنگ زدم دیدم ج نمیدن فک کردن تصادف کردن وفکرای خیلی بد واینکع من از وقتی ب خودم اومدم افسرده بودم تا الان ک ۲۲ سالمه و ی پسر دارم ک ۳ سالشه بعضی وقتا اونم میزنم 

ولی با خواندن تاپیکت ب خودم اومد و لیست آماده کردم ک ی سری کارا رو انجام اول سحرخیزی و پیاده روی نماز خواندن وغیره .‌‌.البتع این کارا رو میزارم واسه ۱۰ روز دیگه ک خونمو عوض کردم

چون اینجایی ک در حال حاضر زندگی میکنم قوم شوهرم هست تا برم بیرون برام حرف درست میکنن حالا انشاالله ب امیدخدا ۱۰ روزه دیگه راحت میشم فقط دعا شوهرم پشیمون نشه ک می‌خوام بعد اثاث کشی ی کارایی کنم

مرسی گلم انشاالله

بزار عزیزم حتما عضو میشم

حالا من با پیتزا و فست فود وحشتناک بهم میریزم و شب خوابم نمیبره دلشوره و اضطراب و افکار منفی همه وجودم رو میگیره 

سلام عزیزم شما از سال 98این تایپیکو زدید هنوز سرحال و خوبین؟ من خیلی از نظر غذایی رعایت میکنم انا با یه شوک عصبی دوباره بر میگردم سر جای اولم عصبی استرسی مضطرب....داغون...وسواس فکری همش فکر میکنم مریضی لاعلاجی دارم همش از این دکتر ب اون دکتر میرم ...تا ثابت بشه ک اون مریضیو ندارم بعد تا چند وقت خوبم باز میفتم تو فکر ک نکنه مریض شدم وقتیم شوکه میشم انقدر وزن کم میکنم ذره ذره وزنمو میبرم پایین اما وقتی. استرسی میشم روزی یک کیلو کم میکنم..همش رو ترازوام ک ببینم چند کیلو کم شدم میگم نکنه سرطان دارم....همیشه سر دردم ...واریس پا دارم...بوهارو خیلی بیشتراز بقیه میفهمم ....همیشه استرس دارم و منتظر خبر بدم..قفسه سینم درد میکنه همه بدنم خشکه هم درد کمر شانه گردن دارم با استرس میخوابم با تپش قلب بیدار میشم اونم با دهن تلخ مزه ...رفتم دکتر طب سنتی بهم سودابر داد بشدت معدمو بهم ریخت سوزش گلو گرفتم یبوست درد معده....البته یبوست همیشه داشتم اما وقتی گلاب یا گل سرخ و این چیزا میخورم شدیدتر میشه از وقتی سودابر خوردم مزه دهنم مثل زهر ماره...همیشه ترس از بیماری و مردن دارم واقعا خسته شدم