2777
2789
تعجبی ندارد که عروس ها و مادرشوهرها روابط پیچیده ای دارند. به گفته دکتر دیانا بران، روانپزشک و مؤلف، هر دوی آنها احساس تهدید می کنند. عروس ها می خواهند در فامیل شوهر جا باز کنند، در حالیکه مادرشوهرها می خواهند مطمئن شوند که از زندگی فرزندشان خارج نشده اند. حتی وقتی هم که هر دوی این خانم ها همدیگر را دوست داشته باشند، مشخص کردن نقش هر یک سخت است. برای اجتناب از استرس خانوادگی، ما از مادرشوهرها (و البته از چند عروس) درباره حرف هایی که برایشان سنگین می آید سوال کردیم و از کارشناسان پرسیدیم چطور می توان با آرامش با این مسائل رسیدگی کرد.


1. "هر وقت خواستید بیایید قدمتون رو چشم ماست. همیشه رو کمک ما حساب کنید."

همیشه سیاست در باز نتیجه معکوس می دهد. مثال: عروس جودی به او گفت که اگر به چیزی نیاز داشت بگوید. ولی وقتی شوهر جودی آلزایمر گرفت، عروسش اصلاً سری به او نزد و قلبش را شکست. دکتر روانپزشک تینا تسینا می گوید: «وقتی قول هایی می دهید که به آنها وفا نمی کنید بیزاری ایجاد می کنید.» بجای قول دادن سعی خود را بکنید تا زمانی را برای دیدن یکدیگر تنظیم کنید که برای هر دوی شما مناسب باشد. اگر مجبور شدید در لحظه برنامه ریزی کنید، بگویید که باید قبلش با شوهرتان هماهنگ کنید.

2. "من نظر شما را نخواستم."

کاتلین می گوید: «وقتی به عروسم گفتم که بین کار و خانواده اش تعادل ایجاد کند، خیلی خشمگین شد.» شاید توصیه های مادرشوهر به شما حس تحکم بدهد، ولی فرض کنید که او نیتش خوب است و از او تشکر کنید و کار خودتان را بکنید. اگر به تحمیل نظراتش ادامه داد، برای مثال اینطور جواب بدهید: «متشکرم. ولی ما تصمیم گرفتیم نظر پزشک اطفال را پیاده کنیم.» اگر این حرف او را ساکت نکرد، از شوهرتان کمک بگیرید و با هم برای مادرشوهرتان توضیح دهید که رفتارهای او هم شما را آزار می دهد و هم به او می فهماند که بعضی موضوعات اصلاً قابل بحث نیستند.

3. "باورم نمیشه به اون رأی دادید."

سیاست، مذهب و موضوعات حساس دیگر باعث می شوند که شام خانوادگی تبدیل به صحنه جنگ شود. شارون می گوید: «در بحثی در مورد سیاست، عروسمان مستقیماً به ما گفت که اشتباه می کنیم و فکرمان غلط است. من شوکه شدم.» دکتر بران می گوید اگر نمی توانید در این مواقع خونسرد باشید و بگویید: «سیاست همیشه مرا ناراحت می کند. من نظری نمی دهم.» اگر وارد دعوا و مشاجره شوید، هیچکس برنده نمی شود.

4. "چرا به پسرت یاد ندادی..."

بسیاری از خانم ها مادرشوهرهای خود را مسئول عیوب شوهرانشان می دانند. سارا اعتراف می کند: «من یک بار در میان حرف هایم به او گفتم که کاش به شوهرم مهارت های سازمانی یاد داده بود. او ناراحت شد و به دل گرفت.» دکتر بران می گوید: «چه انتظاری دارید؟ می خواهید مادرشوهرتان گارد نگیرد و ناراحت نشود؟» این موضوع او را هم وارد مسائل شما می کند و همه چیز بدتر می شود و شوهرتان دیگر مسئولیت کارهایش را به عهده نمی گیرد. با آنکه همیشه انداختن تقصیر گردن مادرش راحت تر است، ولی این شما و شوهرتان هستید که باید مسائلتان را حل کنید.

5. "من خانواده خودم راحت ترم."

این شکایت در میان مادرشوهرها رایج است. عروس ها همیشه به پدر و مادر خود بیشتر اهمیت می دهند. کاتلین می گوید: «عروسم در روز تعطیل یا عید پیش خانواده خودش می رود. عکس های پدر و مادرش در همه جای خانه دیده می شوند و آنها اصلاً عکسی از من و شوهرم در خانه نگذاشته اند.» با آنکه راحت بودن با پدر و مادر خودتان کاملاً منطقی است، ولی باید بپذیرید که این دو خانواده با هم وصلت کرده اند و باید پدر و مادر همسرتان را هم بازی بدهید. قدم اول: همیشه در مورد مسائلی از این دست که برای گذراندن هر تعطیلی کجا بروید با شوهرتان صحبت کنید. سپس با هم با خانواده ها هماهنگ کنید. اگر شوهرتان می خواهد بیشتر با خانواده اش باشد، اشکالی ندارد که زمانی را با آنها تنها بگذراند و شما هم گاهی بچه ها را پیش آنها بگذارید.

6. امیدوارم کمد لباس هایتان به من برسد."

جودی تعریف می کند: «عروسم گفت که یک کمد لباس خریده است چون امیدوار است لباس های من به او برسد. او گفت دیگر نمی تواند بیشتر از این منتظر بماند. انگار من باید همین الان سرم را زمین بگذارم و بمیرم!» گفتگوهای مربوط به ارث باید بین شوهرتان، خواهر و برادرهایش و پدر و مادرش باشند. شما حقی بر دارایی مادرشوهرتان ندارید. اگر او بعضی چیزها را به شما می دهد خیلی خوب است، ولی یک عروس هرگز نباید این بحث ها را پیش بکشد.

7. "ما خیلی سرمان شلوغ است و وقتی برای دیدن شما نداریم."

سارا می گوید: «مادرشوهرم خیلی بیشتر از ما دوست دارد ما را ببیند و وقتی می گوییم تعهدات و مشغله های دیگری داریم واکنش بدی می دهد.» در این مورد هم باید با شوهرتان هماهنگ شوید و دو نفری با مادرشوهرتان حرف بزنید. با مهربانی به او بگویید که چند وقت یکبار می توانید او را ببینید تا او هم توقعاتش را درست کند و غافلگیر یا ناراحت نشود. یک تاکتیک: «ما خیلی دوست داریم بیاییم شما را ببینیم، ولی برای بچه ها بهتر است که گاهی هم با دوستانمان دیدار کنیم و برای خودمان هم وقت بگذاریم.» اگر او شما را با برنامه ای غافلگیر کرد، بگویید: «این تاریخ ما نمی توانیم بیاییم، ولی دفعه بعد که برنامه مان اجازه داد می توانیم بیاییم.»

8. "می شود بجای من با دخترت صحبت کنی؟"

دعواهای عروس و خواهرشوهری همیشه پرمسئله است و شما با کمک گرفتن از مادرشوهرتان به هیچ جایی نمی رسید. ملیسا می گوید: «ما خواهرشوهرم را استخدام کردیم که وقتی من سر کار می روم از بچه ها مراقبت کند، ولی همیشه کنسل می کرد، بنابراین از مادرشوهرم خواستم با او حرف بزند. مادرشوهرم طرف دخترش را گرفت و عصبانی شد.» دکتر بران می گوید: «وقتی مادرشوهرتان را درگیر ماجرا می کنید در واقع از او می خواهید طرف یک نفر را بگیرد.» این دعواها باید بین خودتان بماند.

9. "فکر نکنید همیشه می توانید بچه ها را ببینید."

کاتلین می گوید: «اگر عروسم می توانست کلاً ما را از زندگی نوه هایمان بیرون می انداخت.» دکتر تسینا می گوید که این کار واقعاً خجالت دارد زیرا: «دیدن اختلافات شخصیتی به بچه هایمان یاد می دهد که در شرایط و موقعیت های مختلف مذاکره کنند. اگر نگرانید که مادرشوهر و پدرشوهرتان تأثیر بدی بگذارند، برای مثال اگر پیش فرزندانتان سیگار می کشند، باید شما و شوهرتان با هم از آنها بخواهید که این کار را نکنند وگرنه دیگر نوه هایشان را نمی بینند. اگر پیامد کار را برایشان شرح دهید، طولی نمی کشد که آنها با شما همکاری می کنند.»

10. "بهتر است پسرت با تو حرف بزند."

سوزان می گوید: «همیشه پسرم با ما ارتباط برقرار می کند. وقتی شوهرم بیمارستان بود اصلاً خبری از عروسم نشد.» این یعنی عروسم می خواهد ما از آنها دور بمانیم. دکتر تسینا می گوید: «با آنکه این شوهرتان است که در اغلب مواقع باید به مسائل رسیدگی کند، ولی شما نباید پشت او قایم شوید و از ارتباط برقرار کردن با آنها خودداری کنید. شما هم باید با آنها ارتباط برقرار کنید تا شوهرتان از اینکه همیشه در وسط ماجرا باشد، احساس بیزاری نکند.» علاوه بر آن، وقتی فرزندانتان ببینند که شما با پدرشوهر و مادرشوهرتان خوب رفتار می کنید، آنها هم از شما تبعیت می کنند و در آینده همینطور رفتار می کنند.

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز