2777
2789

من باردارم دیشب تا ساعت دو صبح خوندم و گریه کردم اونقدر گریه کرده بودم صبح بلند شدم چشام ورم کرده بود دیگه غلط بکنم داستان زندگی بخونم

در تاریخ 99/9/9 به یکی از بزرگترین آرزوهام رسیدم خدایا شکرت😍😍😍

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من باردارم دیشب تا ساعت دو صبح خوندم و گریه کردم اونقدر گریه کرده بودم صبح بلند شدم چشام ورم کرده بو ...

چی شد آخرش من تا جایی خوندم ک مرتضی پیام داد ندا خانوم منو فراموش کن برو پی زندگیت

دوستای گلم خواهش میکنم واسه بچه دار شدن خواهرم یه صلوات بفرستین🙏🙏🙏💐💐💐
نه تاصفحه11خوندم

میرن اصفهان بعد تا یکسال از ندا خبر نمیگیره کلا قط رابطه میکنه تا خاله ی مرتضی فوت میکنه میان اصفهان ندا مرتضی رو میبینه مرتضی بش میگه آجی...باید همو فراموش کنیم..ندا خییلی زجر میکشه با یه پسری ب اسم امیر ازدواج میکنه امیر پسد خییلی خوب و فهمیده ای هست...بابای ندا هم با به خانم ب اسم فرحناز ازدواج میکنه..ندا بسختی بچه دار میشه..یه پسر ب اسم ابوالفضل


من باردارم دیشب تا ساعت دو صبح خوندم و گریه کردم اونقدر گریه کرده بودم صبح بلند شدم چشام ورم کرده بو ...

من اوایل جدی میگرفتم بعد فهمیدم بیشتر داستانا واقعی نیستن و اینکه خودم اذیت میشدم دلم برای مظلوم داشتان میسوخت شمام جدی نگیر و فکر کن داری رمان میخونی 

چی شد آخرش من تا جایی خوندم ک مرتضی پیام داد ندا خانوم منو فراموش کن برو پی زندگیت

ندا با امیر ازدواج کرد مرتضی هم به اصرار بهار با مونا نامزد کرد بعدش به مشروب و دوست ای ناباب رو آورده بود بعد عروسی ندا خودکشی میکنه با آمپول هوا

در تاریخ 99/9/9 به یکی از بزرگترین آرزوهام رسیدم خدایا شکرت😍😍😍
من اوایل جدی میگرفتم بعد فهمیدم بیشتر داستانا واقعی نیستن و اینکه خودم اذیت میشدم دلم برای مظلوم داش ...

راستشو بخوای من واسه رمان هم گریه میکنم خیلی احساساتیم دیگه خیلی وقته رمان هم نمی خونم دیشب این داستان و که خوندم دیگه عهد بستم داستان زندگیم دیگه نخونن چون خیلی اذیت میشم

در تاریخ 99/9/9 به یکی از بزرگترین آرزوهام رسیدم خدایا شکرت😍😍😍
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز