امروزباخبرشدم بهترین وعزیزترین دوستم فوت کرده.عزیزترین که میگم خیلی بهم نزدیک بودیم مثل خواهر
جمعه فوت شده ومن چندروزازش بیخبربودم دل نگران بودم..شماره خونشون وخواهرشوداشتم هرچی زنگ خبرنبود که نبود.اخرسرامروزباکلی کنکاش و ۱۱۸شماره اقوامشوپیداکردم وفهمیدم فوت کرده
داغون شدم..ازعصرکارم شده گریه..دلم میترکه..رفت حموم غسل صبرکردم.نمازخوندم.قران خوندم امادلم اروم نشدکه نشد.
باهم کلی برنامه داشتیم برااینده.دوتامون باهم براارشدمیخوندیم.یه دانشگاه ویه رشته روزدیم موندیم تکمیل ظرفیت که هردویه جاباشیم امااون رفت ومنو خانواده اش روتنهاگذاشت..
خیلی سختمه کناربیام..اروم نمیشم...یاد حرفامون درد دلهامون میوفتم.برنامه هامون...قیافش..خدایااین چه مصیبتی بوداخه
بدترین درد اینه خودکشی کرده...چیزی که کسی توفکرشم نمیگنجه...ادم شاد مومن اهل قران باشوهرش مشکلی هم نداشت که
شوهرش رفته مهمونی اومده دیده خودشوحلق اویزکرده..نه حرفی نه چیزی که بدونن چی شده..اینکه خودکشی کرده یاکس دیگه ای کشته اونوخودکشی جازده.هیچی معلوم نیست.جمعه فوت کرده دیروزدفنش کردن.پزشک قانونی هم،گفته بعددوماه میگه چی شده