یهو اتفاق افتاد تو سی هفته. روز قبلش پیش دکتر بود همه چیز اوکی .. اما یهو تکوناش قطع شد.. اخه خیلی شیطون بود 😢 هر چی شیرینی خوردم و دراز کشیدم هیچی احساس نکردم شوک شدم .... رفتم بیمارستان اما نه تکون میخورد نه ضربان .. وقتی زایمان کردم گفتن بند ناف محکم دور گردنش بود😭😭😭
دو هفته بعد زایمانم رفتم ازمایشات ضد انعقادی رو دادم و چکاپ کامل دقیقا ازمایشاتی ک قرار بود رو جفت و جنین انجام بدن . همه چیز اوکی و سالم . علت بند ناف بود ... سه چهار ماهه دکتر گفته اقدام کنم اما خودم یکم صبر کردم ک هر چقدر ک میتونم با اتفاقی ک افتاده کنار بیام. حتی دکترم ماه قبل بعد اینکه سونو مو دید گفت برو امپول بزن ک من گفتم میخوام برم مسافرت☺الانم دارم میرم پیش دکترم ک انشاله از این ماه جدی اقدام کنم . برام دعا کنین🙏سوپرایزا و اتفاقای خوبی پیش رومون باشه آمین ❤❤❤
من گذروندم این راهو خیلی سخت بود اما اگه نری هم نمیشه نزار دیر بشه .. شاید باورت نشه تنها مرهم دلم ک میتونم حرفامو بهش بگم و از ارزوهام بگم پسرمه .. بغلم نیست اما وقتی پیششم بیشتر از هر لحظه ای حسش میکنم . چشمامو میبندمو تصورش میکنم .اشک میریزم.😔😔.
من 28 خرداد تو سن 8 هفته به خاطر از,دست دادن قلب جنین مجبور به سقط شدم دوست دارم سریع اقدام کنم ولی اطرافیانم میگن زوده و رحم زخمه و...
من میترسم یکم نمیدونم از استرسه یا چیه ولی سرگیجه و حالت تهوع دارم
