من که پنج ماه چقدر با روح و روانم بازی سد هیچ کس منو درک نکرد هبچکس روزهایی بود که کل فامیل شوهرم نوزاد استوری گذاشتن چندین بار این کارو تکرار کردن و هزارتا کار دیگه که فقط من حسرت خوردم من برا بچه هاشون دعا کردم اونا که گناهی نداشتن بزرگترا چی چرا نگاه به دل سوختم نکردن الکی شایعه کردن باز فلانی حامله است به دروغ بجای اینکه بگن یکی بیار حالت بهتر بشه بیشتر دلمو بدرد آوردن منم رابطمو کم کردم