سلام عزیزم خیلی دردناکه 😰 کاملا حالت رو میفهمم منم دو ماهه بچمو از دست دادم منم سزارین شدم با کلی درد سر باردار شدم و استراحت مطلق و....و در آخر دنیا رو سرم خراب شد...دکترم گفت بذا شش ماه بعد سزارینت بشه چون منم سنم بالاست .. البته من ذخیره ام پایینه ک با اصلاح سبک باردار شدم از الان دوباره باید با شوهرم اصلاح سبک رو شرو کنیم اما روحیش رو هم ندارم 🥺
یعنی خدا نصیب هیچ کس نکنه این شرایط رو. نه ماه چشم انتظاریم پوچ شد. بچه اولم به شدت منتظر بود چهره اش رو که میبینم اتیش میگیرم....
خدا به دل شماهم ارامش بده دلیلش چی بود برای شما؟
شش ماه میخوایید صیر کنید؟اصلاح سبک یعنی چجوزی؟
منم سخت بازدار شده بودم یک سال و نیم نمیشدم یهو خودش طبیعی شد....
عززیزز دلم کاملا درکت میکنم ،ماه هشتم کیسه آبم پاره شد بیمارستان شهرمون تجهیزات نداشت دیر اعزامم کردن بچم از دستم رفت 😭آره ناچاارا باید حداقل شش ماه صبر کنیم ،دختر منم هر وقت میرفت خیابون برا داداشش با شوق و ذوق سیسمونی میخرید ،شوهرم بی صبرانه منتظر تولد پسرمون بود ...اما خب کاری از دستمون بر نمیاد عزیزم امیدوارم با گذر زمان رنجمون کمتر شه و خدا دل همه ما رو شاد کنه
من با اصلاح سبک خانم تاجیک پیش رفتم هشت ماه طول کشید ،برو اینستا پیجش میاد بالاbardari_ir
در واقع حذف استرس وقند و شکر و مشتقاتش و تنظیم خواب و ورزش و .....اینا هست ،ی تیم هم داره هر کدوم خواستی بزات تشکیل پرونده میدن و در خواست آزمایش و.....بدون هیچ داروی هورمونی خیلیا نتیجه گرفتن ،من خودم با ذخیره نیم پیش هیچ پزشکی نرفتم و نتیجه گرفتم اما خب پایان خوشی نداشت ...
الان ۶۵روزه،تا ده روز پیش خیلی حالم بدتر از الانم بود جوری ک با زمان بارداریم ک هیچ جا نرفتم میشد حدود هشت ماه ک از خونه بیرون نرفته بودم الان یکم بهترم ،الان حالت رو میفهمم سعی کن غمت رو پنهون نکنی،اگه حوصله بیرون رفتن نداری باز سعی کن تو خونه تنها نباشی عزیزم ،برا عزیزت سوگواری کن تا آروم شی اما سعی کن ب خودت هم برسی عزیزم من اونقدر داغون بودم ک بخیه هام عفونت کرد و برا بار دوم بستری شدم و عذاب کشیدم و باز رفتم اتاق عمل ....میخوام اینو بگم ایشالله با گذر زمان حالت بهتر میسه ،هر چند غمت فراموش نمیشه اما زندگی جریان داره و هنوز قسنگیاش رو اطرافت میبینی خدا دخترت رو حفظ کنه گلم ،منم الان در طول روز سه چهار ساعتش بهم ریخته ام اما باز باید بپذیریم این واقعیت تلخ رو و تلاش کنیم و دوباره جوانه بزنیم 😘🥺 ....دخترم ۱۴سالشه عزیزم
خدا دختر گلتون رو حفظ کنه دختر منم ۱۰ سالشه بچم به زوی خودش نمیاره که من ادیت نشم ولی میدونم خیلییییی چشم به راه بود و الانم غیر مستقیم میپرسه که کی دوباره حامله میشم. یه دکتر بهم گف شش ماه باید صبر کنم سخته ولی
من هنوز دلیل از ذست رفتن بچه رو به خوبی نمیدونم. دکترم گفت تیغه بینی اش کامل نبود و مشکلات کروموزومی داشت ولی مامانم رفت بچه رو دید میگه هیچیش نبود.... همسرم هم میگه بچه اگه ایرادی نداشت بی دلیل فوت نمیکزد. ولی کلا عذاب سختیه خدا برا کسی نیاره
سلام خانما.منم شرایطم مثل شماست نزدیک دوماهه دخترموازدست دادم به معنی واقعی فرشته فرزندی که ازسه ماهگی براش بدوبدوکردم دخترم ۳ماه ونیمه بودفهمیدیم مشکل شنوایی داره اون موقع دنیاروسرم خراب شد.این بلاهاروبه سردشمنشم نیاره یعنی تااون حددردناک بودبرام منی که فک میکردم سمعک روفقط وقتی پیرمیشی استفاده میکنی یه مدت سمعک استفاده کردبعدهی این ور اون ور خبربگیرتااینکه رفتیم تهران اونجام ازاین بیمارستان به اون بیمارستان منی که تازه داشتم طعم خوش زندگی رومیچشیدم این اتفاقابرام میفتاد نمیدونم چراعمرروزای خوب من زودتموم میشه همیشه برام جای سوال هست؟ّمن تازه این تاپیک پیداکردم ولی چندروزه دارم تواین سایت فقط میخونم تامادرایی که مثل من زجرکشیدن باهاشون هم دردی کنم اومدیم تهران گفتن بایدکاشت حلزون بشه منی که ازاین چیزاندیدم درموردش نشنیدم اینابرام مثل کابوس بودچیکارمیتونستم بکنم جزقبول کردن چه بلاهایی کا این دکتراتواین مسیربه سر ما نیاوردن گذشت تایک سالگی دخترم شدبه مازنگ زدن بیاین براعمل رفتیم کاراتموم شداینجااول ماجرابودازاین به بعدمن کفش پولادین به پاکردم یک سال من دخترموتهران می‌بردم برای گفتاردرمانی یه پام اردبیل بودیه پام تهران اینم گذشت باهمه سختیش اینا همش برام درس بودتجربه بودتوشهرخودمونم هرهفته گفتاردرمانی می‌بردم دخترم ۳سال و۸ماهش شده بوددیگه کارای گفتاردرمانیش داشت تموم میشدتودلم میگفتم خداراشکر اینم به سرانجام خوبی رسید خیلی خوب حرف میزد هیچکس باورش نمی‌شد گوشش عمل شده اگه نمیگفتم متوجه نمیشدن نشدمن خوشحال بشم چندوقتی بوددخترم خوب غذانمیخوردمنم به هرکی میگفتم میگفتن بچه مام نمیخوره منم میگفتم عادیه دیگه یه باربچم تب کردتبشم باشربت پایین نمیومددکتربردم دکترم فقط میخواست براش چرک خشک کن بنویسه خودم گفتم براش آزمایش بنویس شایدکم خونه آزمایش انجام شدجوابم زود همون روزدادن بردیم دکترنشون دادم گفت سریع ببریش دکترخون ماهم زودرفتیم بازم یه ماجرای دیگه شروع شددکتردیدسریع بستری نوشت نمونه مغزاستخوان برداشت گفت بچت سرطان خون داره یعنی چی متی که حتی ازاین کلمه میترسیدم به زبون بیارم دکتربیاداینجوری بگه بازم شروع شدیه داستان دیگه ازاردیبهشت ۱۴۰۰تاخرداد۱۴۰۲ اومدیم باهمه سختی هایی که تواین راه کشیدیم دیگه انرژی برام نمیموندناراحت میشدم گریه میکردم ولی اینابنظرم طبیعی بود چون من بچه ام مریض بوداونم نه مریضی ساده هرآن ممکن بودیه خبربدبشنوی یه باربچم وقت شیمی درمانی بودنمونه برداشت بعضی ازدکترا فقط اسمشون دکتره دکتربچه منم ازاونابودنمونه مایع نخاعی راخوب برنداشت توش خون بودبایداون مایع مثل آب شفاف باشه نبودمابه دکترگفتیم این نمونه قاطی داره ببریم آزمایش گفت آره موردی نیست یه هفته طول کشیدجواب بیادهرسری این آزمایشودادنی بیشتراز ده روزطول میکشید جواب بیاد توجواب نوشته بودآزمایش بایدتکراربشه احتمال عودمغزی داده بود ماهم به دکترگفتیم انجام بده گفت نه بایدیه ماه بگذره بعد دیگه من داغون بودم رسیداون روزنمونه ای که دکترهرسه ماه برمی‌داشت این دوماه پشت سرهم برداشت آمپولشم زداین سری هم دوزشوزیادکردهم تعدادشو ازنخاع بایدمیزد ۶زمایش تکرارشدگفت هیچ عودی درکارنیست اون همه استرس وداروهایی که زد پس چی این آمپولابدن بچه روضعیف کرده بود خیلی یه ذره عفونت داشت قبل آزمایش این داروهاروکه زده بود عفونت بدنشوگرفته بوددندونش دردکردبردم دکترگفت چیزی نیست ۶نتی بیوتیک نوشت ولی بااونم خوب نشده بی حال بودتاحالابه این شدت نشده بوددخترم براثریه۶زمایش اشتباه این بلاهابه سرش اومد ده روزبیمارستان بستری شدگفتن عفونت شدید زده همه اندامش یعنی چی این اتفاق فقط تویه هفته افتادحالامن موندمویه دنیاحسرت بچه ام ۵سال و۱۰ ماه تواین دنیای بی رحم بودهمه آرزوهاش باخودش زیرخاک رفت من تواین مدت خیلی داغونم میگم ای کاش منم برم شب خوابیدنی نمیخوام صبح پاشم خیلی سخته هرروزکارم شده گریه من برای دخترم خیلی زحمت کشیده بودم پس چرااینجوری شد همه تش خودمو سرزنش میکنم میگم کوتاهی کردم بایدزودمیبردم دکترباید۶زمایش میدادم فکرای بدبه سرم میومدیم شایدبخاطراون بچم اینحوری شدهنوزم باورنکردم
سلام مادر خیلی خیلی قوی
خوشبه حال دخترت مادری مثل تو داشته و داره
من بمیرم برای زجرهایی که کشیدین
اصلا مگه میشه چیزی گفت
فقط اه حسرت میکشم و در عجبم از چیزی به اسم تقدیر، این دنیا چه چهره های زشتی داره و ما ادمها تا وقتی برای خودمون پیش نیاد اصلا بهش فک هم نمکنیم
این حرفها برای دل پر درد مادر دوا نمیشه، اما فقط میتونم بگم تو خیلی برای دخترت پاره تنت زحمت کشیدی و قوی بودی
بهت افتخار میکنه مطمعن باش
فردا سومین سالگرد پسرمه
جگرگوشه مظلومم
مثل اسپند روی اتیشم
دلم هیچ جوری آروم نمیشه
الان یک دختر دارم اما همش به خودم میگم اشتباه کردم بچه اوردم، باید همون موقع منم میرفتم پیش پسرم
سه سال گذشت و هیچ چیز بهترم نکرد
هیچ درمانی برای یکی مثل من نیست، زمان هیچ چیزی رو بهتر نکرد فقط عمیقتر شد، دردش بدتر شد
یواش یواش همه چیز رو ازم گرفت، روحیه خنده امید ...
عزیزم خدا به دلت صبر بده خیلی شرایط سختی
منم یه دختر 8 ساله دارم اونم خیلی منتظر داداشش بود ولی قسمت نشد طفلک اصلا پیش من چیزی نمی گه که ناراحت بشم
و تصمیم دارم اینبار اگه قسمت بشه و دوباره باردار بشم ازش مخفی نگه دارم چون بچه ها صبرشون کمه و نمی تونن انتظار تحمل کنن
ده روز دیگه از سزارین من 7 ماه میگذره، برام روزها مثل سال میگذره ولی میگذره
حال دلتون خیلی خوب میفهمم و می دونم که چقدر دوست دارین مجدد خدا بهتون پسرتونو برگردونه و انشالله این اتفاق می افته
بخودتون برسین هم تغذیه هم ورزش یا حداقل پیاده روی
انشالله بهتر شدین ورزشو جدی بگیرین و خونه نمونین
خدا به دلتون آرامش بده
سلام عزیزم تسلیت میگم بهت خدا بهت صبر بده
غم دلت خیلی سنگینه و واقعا تحملش خیلی سخته پسر من فقط 49 روز بستری بود و پر کشید ولی تمام اون 49 روز برای من چندین سال گذشت الهی بمیرم برای دل شما که نزدیک 6 سال تمام تلاشتونو کردین و صبوری کردین خدا خودش برات جبران می کنه حتما
توی این تاپیک همه ی ما فرزند از دست دادیم حالا به علت ها و دلایل مختلف حادثه، قصور پزشکی، بیماری و... ولی هممون خودمونو مقصر می دونیم و این فقط کار ذهنه برای بزرگتر کردن غممون در صورتی که هیچ کدوم ما نقشی تو از دست دادن بچمون نداشتیم کدوم مادره که برای بچش کم بزاره
شما تمام تلاشتونو کردین اما عمر فرشته شما فقط همین قدر بوده و خوشا به سعادتش که الان در دنیای بهتر و راحتره
مقصر دونستن خودمون فقط جز مراحل سوگواریمونه و طبیعیه ولی اینو بدون که در اصل هیچ کدوم ما مقصر نیستیم و مثل همیشه قوی باش تا از این مرحله از زندگیت هم گذر کنی
انشالله خدا روزهای خوبی رو در آینده نصیبت کنه و صبر این غم بزرگ هم بهت بده
