بچه ها مسمومیت از چی میاد؟ یعنی هر کی کرم داشته باشه مسمومیت بارداری داره؟ چطوری باید کنتر شه؟
سلام عزیزای دلم. .قربون دلهای مهربونتون. .چی میتونم بگم غیر از اینکه از تمام وجودم دردتون حس میکنم و دعاتون میکنم. .بخدا هر بار پیام هاتون میخونم دیونه میشم و صورتم پراز اشک ـمیشه توی اشک هام فقط دعاتون میکنم
خدا همه چیز درست میکنه. .بهش ایمان داشته باشیم. .آجی های خوبم. .من قطعا بدون شما نمیتونستم روزای اول دوومـ بیارم ..امروز یه فیلم آمریکایی دیدم. .زن و شوهر وقتی دخترشون بدنیا اومد همون لحظه مرد. .زندگیشون نابود شد از هم پاشید ولی آخرش خود زن بود که قوی تر شد. بلند شد و برگشت به زندگی و خدا دخترش بهش برگردوند. ..پس بیانین قوی تر باشیم. .بخدا قسم میخورم. .خدای مهربون تو وجود خودمون اون ایمان به خودش رو دیده که همچین تقدیری واسمون قرار داده. وگرنه بدترین درد که واس یه نفر داغ فرزندش. اونم فرزندی که حتی نتونی یه بار بغلش کنی
نی نی داره لگدای کوچیکـ میزنه. .آجی های خوبم. من اگر پسر اینجوری از اول تکون میخورد حتما حتما توجه بیشتری به حرکاتش داشتم ..بدبختی من این بود که من تکوناش از ماه هفتم تازه حس کردم اونم خیلی کم. .واس همین اون روز لعنتی همش فکرـمیکردم خوابیده و جاش نیس تکون بخور. .چون همیشه تکوناش کم بود .اگر پویان ام اینجوری مثل نفس لگداش محکم بود و تکوناش منظم حتما متوجه میشدم اون روز تمون نمیخوره. .افسوس گذشته خوردن فایده ای نداره. .خدا بحق بی بی فاطمه زهرا بارداری های عالی نصیب شما خواهرای خوبمـبکنه
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم..ماشاالله..
خدا رو شکر فرزانه جونم.. الهی که سالم و سلامت بیاد بغلت🤲 الهی که زندگیش در کنار شما لبریز باشه از نگاه و لبخند مهربون خدا🤲⚘
فرزانه جون برامون دعا کن.. خیلی دعامون کن که خدا این حس قشنگ دوباره قسمت تک تکمون کنه😭دعامون کن ما هم به زودی مامان بشیم 🙏😭
من حال این روزام اصلا تعریفی نداره
اونقد دلم گرفته بود که... ببین چی نوشتم.
جان مادر هنوز دلت برای آغوشم تنگ نشده؟ دلت برای بوسه‌هایم چطور؟ میدانم.. میدانم در آغوش گرم خدایی و بوسه‌ها و نوازش‌هایش دلچسب‌تر است؛ اما فرشته‌ی آسمانی من؛ میشود از خدای خوبی‌ها اجازه بگیری و به آغوشم بیایی؟ میشود قدری هم دلت برای مادرت تنگ شود؟ میشود؟!
جان مادر سخت دلتنگم... دلم میخواهد بوی تنت را به تک تک سلول‌هایم تزریق کنم..تو گریه کنی و من فدای اشکهایت شود.. تو بخندی و من قربان صدقه‌ات بروم...
فرشته‌ی نورانیِ من بیا دیگر.. بیا جان مادر.. جایت خالیست.. در آغوشم خالیست..دلم بد هوایت را می‌کند... جان مادر دیگر بس است جدایی...دیگر بس است دوری... آخر دیگر تاب ندارم.. بخواهم هم دلم قرار ندارد..بیا و آغوش سردم را با گرمای تنت گرم کن...بیا و سکوت خانه‌ام را با صدایت بشکن... بیا و هوای پاییزی آشیانه‌ام را بهاری کن.. بیا و باردیگر جان مادر، مادرم کن...
😭😭😭😭
