ممنون عزیزم خدا انشاا... به شما هم صبر بده.با همه وجودم درکت میکنم اما چاره ای جز صبوری نیست.میدونم سخته.
من تا یک سال که افسرده بودم اقدام نداشتیم.بعدش رفتم تهران.اونجا همه جور آزمایش دادیم و بررسی شدیم.پیش روانپزشکم رفتیم چون بهم میگفتن تا وقتی اینجوری گریه میکنی باردار نمیشی.یک سال بعدی رو اقدام کردیم اما باردار نشدم.
پاییز 95 دوسال بعد از مرگ بچم تصمیم گرفتم وزنمو کم کنم شروع کردم ورزش کردن.باشگاه میرفتم استخر میرفتم.شبا با شوهرم میرفتیم پیاده روی.روحیه مون خیلی بهتر شد.دیگه بیخیال بچه شدم دیگه با استرس زمان تخمک گذاری رو حساب نمیکردم.بعد از عید تصمیم گرفتیم خونمون رو عوض کنیم.همه مخالف بودن میگفتن خونتون حیفه.خودمون ساخته بودیم.اما از در و دیوار اون خونه واسه من غم میبارید.در اتاق بچم که سیسمونی کامل چیده بودم بسته بود هر بار بازش میکردم تا چند روز حالم بد بود.
پریود شدم و بعدش اثاث کشی کردیم.شوهرم همش سر کار بود من خودم تنهایی اثاث رو تو خونه جا به جا کردم.مثل مبل و نهار خوری.
اگه بگم یادم نمیاد کی رابطه داشتیم تو اون ماه باور نمیکنی.چون همش درگیر بودم.
اما اون ماه دیگه پریود نشدم😍😍😍 در کمال ناباوری منم وفتی بیخیال بودم باردار شدم.
واقعا استرس و فکر و خیال خیلی تاثیر بدی تو بارداری داره.
پسرم فروردین 97 دنیا اومد.
خدا رو قسم میدم به حق امیرالمومنین دامن همه منتظرا رو به خصوص دوستای عزیزم تو این تاپیک رو سبز کنه💚💚💚