عزیزم روح پدر بزرگوارتون شاد🙏🏼 به نظر منم دلیلش ناراحتی بزرگ شما بوده چون منم شبی که فهمیدم بچم تو شکمم فوت شده فشارم خود به خود ۱۸ شد تبم به ۴۰ رسید با هزارتا مصیبت زایمان کردم غمت رو خوب میفهمم عزیزم
واقعاخدالعنتشون کنه من که نمیبخشمشون خودم برگشتم بهش گفتم بهم امپول بده گفت نه که نه نمیدونم چراانقدتعریف میکنن واقعاماماکارش پیگیریش ازاون بهتربودایندفعه اگه باردارشدم میرم یه دکتری که زیادتعریف نکنن ازسرش خلوت باشه
سلام. امروز بد جور دلم هوای نی نیمو کرده😢😢خیلی دلم براش تنگ شده.. آخ که اگه الان پیش بود😢😢😢
خدایا خودت کمکمون کن
ممنون عزیزم خدا انشاا... به شما هم صبر بده.با همه وجودم درکت میکنم اما چاره ای جز صبوری نیست.میدونم سخته.
من تا یک سال که افسرده بودم اقدام نداشتیم.بعدش رفتم تهران.اونجا همه جور آزمایش دادیم و بررسی شدیم.پیش روانپزشکم رفتیم چون بهم میگفتن تا وقتی اینجوری گریه میکنی باردار نمیشی.یک سال بعدی رو اقدام کردیم اما باردار نشدم.
پاییز 95 دوسال بعد از مرگ بچم تصمیم گرفتم وزنمو کم کنم شروع کردم ورزش کردن.باشگاه میرفتم استخر میرفتم.شبا با شوهرم میرفتیم پیاده روی.روحیه مون خیلی بهتر شد.دیگه بیخیال بچه شدم دیگه با استرس زمان تخمک گذاری رو حساب نمیکردم.بعد از عید تصمیم گرفتیم خونمون رو عوض کنیم.همه مخالف بودن میگفتن خونتون حیفه.خودمون ساخته بودیم.اما از در و دیوار اون خونه واسه من غم میبارید.در اتاق بچم که سیسمونی کامل چیده بودم بسته بود هر بار بازش میکردم تا چند روز حالم بد بود.
پریود شدم و بعدش اثاث کشی کردیم.شوهرم همش سر کار بود من خودم تنهایی اثاث رو تو خونه جا به جا کردم.مثل مبل و نهار خوری.
اگه بگم یادم نمیاد کی رابطه داشتیم تو اون ماه باور نمیکنی.چون همش درگیر بودم.
اما اون ماه دیگه پریود نشدم😍😍😍 در کمال ناباوری منم وفتی بیخیال بودم باردار شدم.
واقعا استرس و فکر و خیال خیلی تاثیر بدی تو بارداری داره.
پسرم فروردین 97 دنیا اومد.
خدا رو قسم میدم به حق امیرالمومنین دامن همه منتظرا رو به خصوص دوستای عزیزم تو این تاپیک رو سبز کنه💚💚💚
مرسی گلم بابت دعای قشنگی که کردی🙏🏼 من استرس ندارم اصلا نمیدونم افسرده میشم یا نه فقط میدونم یه بارداری دیگه حالم رو خوب میکنه برا همین انقدر گرمیجات و چیزای مقوی میخورم که بدنم زود آماده شه برا بارداری مجدد بیشتر از همیشه ارادم بالا رفته
من بارداری دوم رفتم پیش یه دکتر دیگه.خدا خیرش بده واقعا حواسش به همه چی بود.36 هفته دهانه رحمم دو سانت باز بود نشت کیسه ابم داشتم.میخواستم طبیعی باشم.دکترم خودش کنارم بود تا 7 سانت یهویی بچم افت ضربان پیدا کرد.ماما میگفت چیزی نیست اما دکترم چون شرایط قبلیم رو میدونست فوری فرستادم اتاق عمل.همش میگم خدارو شکر که خودش بالای سرم بود.
من بارداری اولم 3-4ماه اقدام بودم که باردار شدم.
میدونم سخته اما دیگه اصلا فکرشو نکن.وقتی شروع به اقدام کردی خواه ناخواه هر ماه فکرش میاد سراغت.اما تا میتونی سر خودتو گرم کن.با ورزش یا هرکاری که دوست داری.انشاا... به زودی خبر بارداری و مامان شدنت رو بهمون میدی
