سلام عزیزم.میام یه سری میزنم ومیرم.خوشحال از خوشحالی دیگران وناراحت از غمهاشون.هرچی که به شهریور نزدیکتر میشم بیشتر یاد دخترام میافتم.آخه میدونی قراربود با تولد پدرشون یکی بشه تولدشون.دکترم گفته بود احتمال زیاد بین سی وچهار تا سی وشش هفته به دنیا میارمشون.سی وشش هفته تو ذهنم بود که دقیقا با تاریخ تولد شوهرم یکی میشد.اما خودم رو به درو دیوار میزنم که کمتر ذهنم رو درگیر کنم.الان هم که دکتر تهرانم گفته تا شهریور برات انتقال جنین رو انجام میدیم.البته اگه مشکلی پیش نیاد.ولی باز به خدا توکل میکنم ومیگم خیلیها شرایطشون از من هم بدتره.خوا هیچ کسی رو ناامید نکنه.
راستی برای وزنت چیکار کردی؟من الان فکر میکنم هفتادو نه کیلوشدم.ببین ضررنداره.سعی کن حتما وزنت رو پایین بیاری.برو دکتر تغذیه.من فعلا دوهفته ای میشه دکتر نرفتم.اما بعد عید قربان دوباره میرم.آخه میخوام ده روز عرفه رو روزه بگیرم بعد رژیمم رو ادامه بدم.تو هم حتما وزنت رو پایین بیار که برای بارداری راحتتر باشی.