چقدر خوبه دوستانی دارم اینجا که دعاشون پشت سرمه خیلی ازتون ممنونم عزیزانم شما کلی برام انرژی مثبت فرستادین امیدوارم خداوند هزاران برابرشو برگردونه بهتون امروز دوباره دکتر میاد ببینه باید بمونه یا مرخص بشه نگفتن فقط گقت مشکل تنفس پرستاره میگه عوارض سزارینه حالا اگه طبیعی بود باز یه چیز دیگه میگفت اره زهرای عزیز شبیه اش هست من همش میگم امیر ارسلان میگن دوباره بستریش کردن پارسال که پسرم بستری بود هروقت شوهرم میپرسید میگفت خوبع تا من میرفتم یه ذره امید بهم نمیدادن حالا دیروز شوهرم صبح رفت زنگ زد به من گفت دکتر میگه مامانش بیاد شیر بده من رفتم گفت برو یه ساعت دیگخ بیا منم با اون حالم نشستم بعد یع ساعت رفتم همین که پامو گداشتم گفتم فلانی ام گفت خانوم بچت سیاه میشع کبود میشع این میتونه سینه بگیره گفتم خو چشه مشکلش چیه گفت نفسش گاهی میگیره نزاشتن شیر بدم خودش شیر خشک با سرنگ گفت میدم منم به شوهرم گفتم من دیگه پامو ان ای سیو نمیزارم میترسم واهمه دارم پامو باز اونجا بزارم بعد شوهرم شب رفت گفتن خوبه
ممنونم از دعاهاتون دوستان خوبم بدونین دعا گوی تک تکتونم 🙏🙏🙏🙏🙏