سلام عزیزم.من هم با آی وی اف دوقلو باردار شده بودم بعد چند سال.
اما دوتا شون رو توهفته بیست ویک از دست دادم.یعنی بیست وچهارم اردیبهشت.درسته شما بچتون رو دیدی وخیلی محبتش تو دلت نشسته ومن حتی بچه هام رو ندیدم.اما حرکتشون روحس کردم وباهاشون حرف میزدم.سینه هام تا دوهفته شیر میومد.
خیلی بهت حق میدم .من هم یک هفته هرروز آرزوی مرگ میکردم.اما الان آرومترم.چون به دونه های برفیم فکر میکنم وبه آینده امیدوارم.ولی هنوز هر روز تو تنهاییام گریه میکنم وزجه میزنم.ولی پیش بقیه خویشتن داری میکنم تا ناراحت نشن.
به هر حال خدای ماهم بزرگه.باید صبر داشته باشی وتحمل کنی عزیزم.میدونم خیلی سخته.آخه برادر زادم هم دوسال پیش بعد سیزده روز به خاطر ناراحتی قلبی پرکشید.دکتر اون هم اولش متوجه نشدولی چند روز بعد تشخیص دادکه دیر شده بود وبعد آنژیو طاقت نیاورد.عمش بمیره.زن داداشم داغون شد.برادرم پیر شد.اما الان یه دختر نه ماهه دارن
خداروشکر.
مطمئن باش حکمتی هست که ما ازش بیخبریم.من هرچی بگم از ناراحتیت کم نمیشه میدونم.اما امیدت رو از دست نده.به خاطر شوهرت هم که شده روپا بایست ودوباره تلاش کن.فدای دل شکستت بشم.ما باهم هم درد هستیم.