ممنون، هدانا جان. ممنون از دلسوزی و مهربونی ات❤، دما منفی دو بود و همه جا تاریک بود، ساعت ۶ صبح کسی توی خیابون نیست اخه. توی خیابون خوردم زمین، اگه پشت سرم یه ماشین بود .... واقعا خدا رحم کرد🙌. لطفا خودت رو ناراحت نکن دختر مهربون.
من خودم اونقدر اول صبحی گریه کردم که همسرم دلش کباب شد. خودش دست و پام رو باند پیچی کرد.
آخرش هم برای اینکه مثلا دل منو شاد کنه، گفت با این دماغ هم من همیشه دوستت دارم😅😅