هداناي عزيز هيچ وقت فكر نمي كردم به اين حال دچار بشم
ديشب مهمان داشتيم وقتي گفتند اي كاش يا انشالله به شادي مي اومديم خيلي داغون شدم
از ابراز همدردي كسي كه مثل خودم مصيبت نديده باشه ناراحت ميشم از حس ترحم حالم بد ميشه
مني كه دختري بودم هميشه لبخند رو لبام بود
حالا اشكم بند نمي ياد نمي خوام كسي رو ببينم
اين مهمانمون هيچ وقت شوهرش بچه دوست نبود يا شايدم به خاطر مشغله ي زيادشه
اما ديشب خيلي لي لي به لالاي بچش ميزاشت
گفتم خدايا با بدبختي و مصيبت من باعث شدي مردم قدردان نعمتهاشون باشن
اينقدر زخمي هستم كه يك نگاه هم قلبم رو ميشكافه