بچه هااااا الان بین دو نمازم دلم گرفته بود چون یکی از خانوم های همکارای همسرم که با من باردار بود و در طول بارداری رفت و آمد داشتیم و در مورد پسرامون حرف میزدیم زایمان کرده و بچش پسره.خدا واسش حفط کنه .مجبورم زنگ بزنم برای تبریک😢😢😢اشکام میومد و قرآن رو برداشتم بعد از خوندن یه سوره گفتم خداااااایاااا با من حرف بزن و ارومم کن وااای چه جوابی بهم داد بیخود نیست انقدر عاشقانه میپرستمش و خاک درگاهش هستم:
پس ما دعای او(ایوب) را مستجاب کردیم و درد و رنجش را برطرف ساختیم و اهل و فرزندانش را(که از او گرفتیم) با عده دیگر به مثل آنها باز به او عطا کردیم تا هم لطف و رحمتی در حق او کرده باشیم و هم اهل عبادت متذکر(لطف و احسان ما)شوند.۸۴ انبیا
و یاد آر حال اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را که همه از بندگان صابر ما بودند.۸۵ انبیا
به خود خدا قسم که از رگ گردن به ما نزدیکتره صبوری کنیم که پاداش خوبی داره و به عنوان یه بنده خوب وظیفه داریم صبور و تسلیم باشیم😢😢😢بعد این آیات اشکام تمام صورتمو خیس کرده بود فقط از ذوق و شوق اینکه خدا چقدرررر بهم نزدیکه داشتم بال درمی اوردم که حتی نزدیکترین کسم همسرم متوجه اشکام نشد ولی خدا جوری حواسش به منه انگار فقط من یه بنده رو داره😭😭😭بهش اعتماد و توکل میکنم مث همیشه.هر چی برام بخواد سر تعظیم و تشکر فرود میارم😍😍😍😍