مادرهایی که بچه از دست دادین والان دوباره یا اقدامین یا باردارین و یا هم دوباره مامان شدین بیان با

سیما جون شما هم فرشته از دست دادی ؟ 

تابحال ندیدمت 

یا یک دوستی داشتم میگفت من بچه امو از دست داده بودم داشتم زار میزدم تخت کناریم بچه اش بغلش بوده زنه داشته پای تلفن برای شوهرش ناز میکرده اومدی دیدنم برام اینو بیار اونو بیار 

عزیزم متاسفانه برا قبر نوزاد یا جنین ارزش قائل نیستن وبعد یه مدت خرابش میکنن

منم تو اتاقی بودم که دوتاخانم دیگه زایمان کرده بودن.هرکی میومد ملاقاتش می پرسید پس بجه شماکجاس منم گریه میکردم یا خودشون به همراهاشون منو نشون میدادن اونا هم با ترحم بهم نگاه میکردن.یه بارم دکتر متخصص نوزادان اومد گف بجه هارو اماده کنین بیام ببینم داشتم اون لحظه میمردم.

حتی به خوابمم اون روزارو نمیدیدم.چه روزای وحشتناکی بود هزار بار ارزو کردم خواب باشه و نبود هزار بار ارزو کردم یه پرستار بیاد بگه معجزه شده پسرت نفس داره ولی نداشت...الان اگه بود ۴ماهه بودبمیرم براش

خوش به حالتون.تو بیمارستان نه تنها برامون ارزش نذاشتن حتی داد میزدن عجله نکن بری اتاق عمل مال شما مرده وتموم شده مریصای اورژانسی دیگه ای هست که از تو واجبترن.

راسی مردایی که از اینجا میرن اونجا جو گیرنمیشن خیانت کنن یا کارای دیگه.؟..البته بلانسبت شما

اره عزیزم بهشته قدر بدون.بهت که گفتم بندگان برگزیده خدا هستین که از این اسفل السافلین فرار کردین.خداوند به اونها نظر بهتری داره چون کمتر ریا و تزویر و گناه میکنن ..

من بدبخت بودم چقدر دلم شکست اونروز هنوز ک هنوزه صداش تو گوشمه ، زمانیم ک برا پسرم بستری بودم بعد زایمان اوردنم بخش کنار ۳ تا زن ک زایمان کرده بودن ولی اونا خوب بودن ولی من خیلی حالم بد بود مامانم رفت صحبت کرد بردنم اتاق دیگه 

اون روز حالا حالاها نخواهد رسید شک نکن..

آخ آخ که من شبا بیمارستان از همین مورد چی کشیدم تازه مامانم رفته بود صحبت کرده هیچ زائویی تو اتاق من نبود ولی اتاق بغلم و سالن همش صدای خوشحالی و جشن و گریه نوزاد منو به مرز جنون کشیده بود

وای خدای من چقدر وحشیانه 

اینجا ماما مخصوص زن هایی که بچه هاشون رو از دست دادن هست میومدن بغلت میکردن کلی نوازشت میکردن دلداری میدادن 

وقتی هم خونه میری تا یک ماه روز درمیون بهت میان سر میزد اون ماماهایی که مخصوص زنان عزادار بچه اشون هست 

بعد هم کلی دکتر میاد تپی اتاق باز اون باهات همدردی میکنه تیم روانشناسی اومدن 

من سه چهار روز بودم اوه دکتر  متخصص که هر دو هفته پیشش چک میشدم ، دکتری که سرکلاژم کرده بود ، تیم روانپزشکی ، ماما مخصوص زنان که بچه از دست دادن با تیمش ، تراپیست ، و حتی دکتری که سونوگرافی هام رو انجام داده بود همشون اومدن دیدنم برای همدردی و دلداری . 

همشون بغلم میکردم نوازشم میکردن به حرفام گوش میکردن با دقت و در آخر کلی امیدواری میدادن بخدا 

وای نه بخدا 

مردا توی ایران بدترن چون ببخشید زن خراب همه جای شهر ریخته 

اینجا زن خراباشون جاهای مخصوص هستن که دارن کاسبی اشون رو میکنن همون فاحشه خونه ها 

شوهر من اینجاس که خیلی خوبه 

ولی میاد ایران خیلی پرو میشه میگه لامصب خاکش یک طوریه آدم و این طوری میکنه 

وقتی شوهرم تنها میره ایران دلم هزار راه میره همش میگم الان کلی زن خراب دوره اش میکنن . البته خدایی شوهرم اهل هیچی نیس . ایران هم میاد به شوخی اون طوری میگه .  

خودش میاد میگه با دوستم داشتیم توی خیابون میجرخیدیم با ماشین دیر وقت بوده بعد دیدیم یک ماشین خانم سن بالا بوق زده ما فکر کردیم کارمون داره بعد بهمون کارتش رو داده گفته هر وقت دختر خواستین از هر سنی به این شماره زنگ بزنید 

واسه من اتفاق افتاد😅😅

روزی که رفته بودم واسه کورتاژ، هیچ اتاقی خالی نبود و مجبور شدند یه اتاق توی بخش مامانهایی که تازه زایمان کرده بودند به من بدند، اگرچه اتاق رو کاملا خصوصی کرده بودند و من فقط تنها بودم ولی روبری اتاقم پر بود از کالسکه نوزاد و کنارش اتاق نوزادان بود، و یکسره ازش صدای گریه نوزادان بلند بود.

البته آخرش دکتر آمد و عذر خواهی کرد که مجبور شدند این اتاق رو بهم بدند.