آره بخدا....خاک توسر دکتر خبره ای هم هستا کلا از ترکیه و عراق مریض میاد واسش من اولین بار رفتم پیشش گف چن سال نازایی داری و گفتم تازه اقدام کردم چنان دادی سرم کشید که برو بیرون من وقت اینو ندارم که با مریضایی مثل تو کار کنم من کساییو قبول میکنم که حداقلش ۶ سال نازایی داشته باشن.....من تو مطبش که منتظر میموندم کلی مریض میدیدم که از عراق و ترکیه اومدن تیپاشون بعضیا خیلی مسخره بود
از همه جای ایران هم میومدن پیشش
اخی بنده خدا راست میگن ، مامانا خیلی داغون میشن از غصه دختراشون
مامان من اینقدر برام نذر کرده بود طفلی
برام خواب دیده بود حامله شدم دختر اوردم میگفت خواب های من درست در میاد تو صاحب دختر میشی
من چهار ماهگی تازه به مامانم گفتم حامله ام هی میگفت تو حامله ای بمن نمیگی میدونم دختر هم داری
وقتی بهش گفتم گفت دیدی گفتم حامله ای دختر هم داری ولی از من پنهون میکنی
طفلی برای بچه ام لیف خریده بود میگفت از یک سید خریدم دستش خوبه انشالله بچه ات رو با این میشورم برات
طفلی روتختی خریده بود برای تخت اتاقشون اخه من قرار بود بعد از. هفته بیست و دو بیام ایران این سری
توالت فرنگی خونشون رو درست کرده بودن ، کلی برام لباس بارداری خریده بود
اما خوب خدا نخواست دیگه
آره بخدا دیدی اونارو....من و شوهرم همیشه دخترمونو میبردیم از یه فروشگاه خرید میکردیم طفلی بچم اونجارو خیلی دوس داشت،بعضی وقتا همسرم دخترمو میبرد مغازه من تو ماشین منتظر میموندم،همیشه یه خانوم و آقای معتاد میومدن از سطل آشغال اونجا دنبال خوراکی میگشتن خانومه باردار بود و بعد یه مدت دیدم این شکمش دیگه نیست....مامانبزرگم گف این حامله میشه بچه هاشو میفروشه بیچاره توان نگهداریشو نداره
فک کن با بی پولی و معتادی چه زودم حامله میشه،اونوقت من.....
فقط بیخیالی باعث میشه.....
وای چه دکتر بداخلاقی
دکتر من اینقدر تپی لندن معروفه حد نداره
روزی که من قرار بود سزارینت کنم اون توی بیمارستان دیگه بود ولی بیچاره خودشو رسوند بیمارستان من توی اتاقم اومد حدودا یک ساعت باهام حرف زد
اینقدر ناراحت بود حد نداشت صورتش سرخ سرخ شده بود میگفت من مطمین بودم با این سرکلاژ نتیجه میگیری . اخه چرا باید قلبش واسته
اتفاقا خودش هم گفت زن من دایم سقط میکنه و سقطهاش همه هفته های پایین هست چون تخمکاش خوب نیس و سنش بالای چهل هست
و این دکتر من تخصصش توی زمینه سرکلاژ قبل بارداری و زایمان زودرس هست
گفتم ای دنیا چه نامردی این دکتر به ابن معروفی با این همه علمش هر روز داره کلی آدم ها رو به آرزو بچه دار شدنشون میرسونه با سرکلاژی که میکنه اونوقت زن خودش مشکل بچه دار شدن داره
اتفاقا یک پلاستیک پر از وسایل بچه دارم که هر وقت توی این سالها میرفتم ایران زیارتگاهی توی مشهد و اطراف مشهد لباس بچه یا وسایل بچه میخریدم که تبرک باشه برای نی نی ام . بعضی هاش رو توی ایران اطرافیانم بهم هدیه دادن که هر وقت بچه دار شدم استفاده کنم چند تا لباس بچه هم هست که مامانم سر حاملگی دومم دست دوستم فرستاده بود تبرک کرده بود
خلاصه یک پلاستیک بزرگ لباس بچه و کفش و کلاه و شیشه شیر و این طور خرت و پرت هاس . میخوام همش رو برم بدم به مغازه های خیریه اینجا
چند وقت پیش به شوهرم گفتم منو ببر که اینا رو بدم مغازه خیره ما که دیگه بچه دار نمیشیم
دیدم شوهرم اشک توی چشماش حلقه زد با اون همه سرسختی اش برای بچه دار نشدن
انشالله خدا هیچ بنده ای رو ناامید نکنه
خدا رو شکر که همه شما یا اقدامین یا قراره بزودی اقدام کنید
کاش منم شانس دوباره اقدام و بارداری رو داشتم
ناامیدی خیلی بده
بچه ها چه طوری میشه امضا گذاشت زیر آسمون
من خیلی سال هست نی نی سایت نیومدم واقعا فراموش کردم همه چی رو
بچه ها امروز عصر یکی از دوستای قدیمیم بهم پیام داده که دختر نازت به دنیا اومد و کلی ... بعدشم نوشته ببوسش کی بیام دیدنش
خدا گذاشت.ببوسمش!
نذاشت که
گرفت
شمارمو گم کرده بوده کاش پیداش نمیکرد حالمو بدتر داغون کرد
بچه ها من گناهم چی بود که خدا فرشتمو گرفت
چرا تو جوونی پیرم کرد
چرا تا آخرعمرم حسرت به دل گذاشت منو
چرا تا آخر عمر داغدارم کرد
هیچوقت دیگه از ته دل نمیتونم شاد باشم یه جا میلنگه
قلبم تا آخر عمرم داغدار شد
حتی ده تا بچه هم بیاد سرگرم بشم ولی باز جای فرشتم پر نمیشه
چرا خدا نخواست
ماها گناهمون چی بود
