عزیزم خداپدربزرگوارتو رحمت کنه وبیامرزه.بنظرم خودت باعث میشی بقیه بهت بدنگاه کنن یااینجوری فکر میکنی. اتفاقا حتما سرسال پدرت برو وخودتو محکم بگیر جلوبقیه صعف نشون نده.منم همینکارو کردم و حتی یکی ازاقوامون ک سقط کرد بهم میگه چه روحیه خوبی داری من سقط کردم خیلی داغون شدم.قوی باش وباروحیه تاخداهم ببینه توی امتحانش سربلند بیرون اومدی و هرچه زودتر بهت ی نی نی ناز بده
ممنونم عزیزم.من اون موقعا خیلی بیتابی میکردم ولی هربار مادرم میومد به خوابم بالبخند بغلم میکرد ومیگفت من جام خوبه دخترم تومواظب خودت باش. منم براخوشحالی مادرم سعی کردم خودمو نبازم و دوباره بلند شم وازخداهم کمک میخوام.
الهی بمیرم برات
میفهممت عزیزم
مشکل اینجاست که هر دفعه همه میگن قرار نیست دوباره تکرار بشه امابعدش که تکرار میشه ادم بیشتر داغون میشه
ولی ناامید نشو خیلیا هم بودن که بعد چندبار سقط بچه دار شدن
من کلا آدم ایده ال گرایی هستم بعد هر بار حداقل یک سال به خودم زمان میدم تا روبراه شم اما دیدم کسایی که تو زمان کم هی سقط کردن هی باردار شدن اما بالاخره به چیزی که میخواستن رسیدن
به نظرم شما اگه مشکلی نداری اقدام کن انشا... که نتیجه میگیری عزیزم
عزیزدلم من تواین تاپیک حالم ازهمه بدتربودهمه میدونن ناامیدتروداغون ترازهمه روزی هزاربارارزوی مرگ میکردم به خودکشی هم فکرمیکردم ولی چی شداخرش تمام موهام سفیدشدشوهرم سردشد یه مردگی بی انگیزه ببین ایناروبهت میگم ازدست من ناراحت نشو شرح حال خودمه هرکی میگفت بسپاربخدامیگقتم وجودنداره نمیشناسم خودتونوگول نزنیدخدااگه بودبچه نازنینمونمیبرد نمازم نمیخوندم ته ناامیدی من زندگیمومدیون مری هستم وتااخرعمردعاگوشم اون گفت ذکربگونمازای امام حسین وحضرت زهراروگفت ناخودآگاه گفتم پاشم دستموبه زانویگیرم قبلش ازغصه حتی تخمکم آزادنمیشد دکترگفت ازاسترس وناراحتی قرص خوردم مدتی آروم شدم بعدگفتم توکلت علی الله بروصفحه های قبل وببین مری ازخداچی گفته حرفاش ارومم کرد رفتم سمت خدانمازموشروع کردم ذکرگفتم به امام حسین توکل کردم روزی هزاربارخداروبابت داشته هام شکرمیکنم ولی بخداگفتم خدامن پرم گاهی دادمیزنم اسم دخترموصدامیکنم گریه میکنم نزاربه حساب ناشکری میخام خودموخالی کنم خداتودستموبگیردخترموبرگردون سالم برش گردون عزیزم چنان آرامشی بهم داده که خودمم باورم نمیشه ببین نمیخندم‌ناراحتم ولی دارم زندگی میکنم به امیدروزی که خدابچموبهم برگردونه بهش ایمان دارم که اون امتحانم کرد خردادمردودشدم ولی شهریور سربلندبیرون اومدم الانم دارم برات میگم دارم زارمیزنم که صدای اذان اومددلم قرص شدمیدونم سه تاسخته همه میدونن ولی پاشویه وضوبگیرنمازبخون به خداتوکل کن این ماه امام حسین اونوواسطه کن کاری که من کردم عزیزم خدابزرگه بخداوقتی حامله میشی وپسرت برمیگرده که خودتم باورت نمیشه من هزاران نفرودیدم بایه لوله حامله شدن نزارشیطان تووجودت بیا من همه این راههاورفتم که بت میگم ببخشیدپرحرفی کردم من دعات میکنم تااین ماه محرم تموم نشده امام حسین حاجت هممونوبده
میدونم عزیزم ولی احساس شکست کردم ازهمه ادمابدم میادالان فقط تنهاکسیکه ارومم میکنه خداست توفامیلای مارونمیشناسی اوناازضربه بقیه خوشحال میشن یه عروسی رفتم نگاههاشونومیدیدم باخودم عهدکردم تاحامله نشدم وبچم نیومدهیچکدومشونونبینم
اره عزیزم ۱۶ روزش بود تو خونه بود همچیش خوب بود بردم پزشک اطفال هم چک کردم آزمایش تیروئید اینا بهداشت هم بردم وزن اینا همچیش خوب بود یهو دیدم داره نفسش تند شد بردم بیمارستان پرستارا تیکش کردن بلد نبودن رگ پیدا کنن برا آزمایش منم همون موقع با قطره چکان بهش شیر میدادم .....اره تو خونه بود میدونی قشنگ نگام میکرد الهی بمیرم
اره دقیقا وقتی پسرم از دست دادم همه گفتن بچه اول مال کلاغ قسمتش نبود خدا جاش سبز میکنه انقدر گفتن ک گفتم خدایا بهم برگردون دلم شاد کن ولی بد شانسی بار دوم بار سومم همش هم بزور میبردم و سقط زوری بود انگار تمام تنم خسته هست ذهنم انقدر شلوغ پلوغه میگم مگه اونا نگفتن باز دومی از دست دادم گفتن دیگه ۳ تا نمیشه باز سومی رفت گفتن تا ۳ نشه بازی نشه انگار داشتن درباره یه جیز ساده حرف میزدن دریغ از اینکه با هر بار رفتن اینا من بدتر شکستم بدتر داغون شدم.میدونی اگه از ابتدا فقط سقط میکردم بحثش فرق میکرد ولی الان ک پسرم اونجوری از دست دادم خیلی دل شکسته ام منتظر یه امیدم ولی هی هر بار ....
مهرای عزیزم درکت میکنم ممنونم ک انقدر برام وقت گذاشتی و از خدا میخام مثل الان روز به روز آرامشت اول بیشتر کنه و بعد دلت شاد کنه و میدونم ک اینماه دست پر هستی انشالله درسته من ته نامیدیم ولی میخام بگم اگه تو ۳ ماهه داری میسوزی من ۲ سال و ۳ ماه این درد باهامه خیلی فرق میکنه من هی به خودم گفتم بعد پسرم دلم شاد میشه ولی بخاطر ناراحتیم همه اجزای بدنم انگار برعکس عمل میکنه و هی باز بد شانسی هی باز تکرار هی باز خورد شدن من میبینی الان خودت فقط دنبال یه امید هستی منم همینطور ولی هر بار باز خورد شدنم باز شکستم هی هر بار رفتم بیمارستان و زجر دنیا کشیدم و دست خالی اومدم دیشب خیلی گریه کردم گفتم خدایا پسرم گرفتی مگه برا هر کس بعدش دلش شاد نکردی چرا من فقط هر بار از دست میدم چرا انقدر امیدم نآمید میکنی چرا یه امید کوچک بهم نمیدی چرا انقدر جسمم و روحم خسته هست چرا نگاهم نمیکنی چقدر دعا کنم خدا اونی ک نمیخاد ده تا ده میدی ک میره سقط میکنه اونی ک همش فحش بچه هاش میده بازم میدی ولی من ک از بچگی فقط عکس بچه میدیم و دور بچه ها بودم با بچه امتحانم میکنی چرا دست گذاشته رو نقطه ضعفم دیگه حتی حوصله ندارم یه کار ساده انجام بدم چرا بهم یه جون نمیدی
بچه ها بهم نخندین ولی یه چیزی بگم مثلا دارم نماز میخونم میبینم اصلا سوره ها رو نمیخونم دارم حرف میزنم وسطش یا میرم تو فکر و فقط دولا و راست میشم یهو به خودم میام میبینم اصلا سوره و ذکر نگفتم
عزیزم شرمنده نکن خودت توکل به خدا کردی و به امام حسین توسل کردی و دستتو رو زانوهات گذاشتی و یا علی گفتی..بزودی دلت شاد میشه.خدا رو هزار مرتبه شکر که حالت خیلی بهتره و امیدوارم انقدددددددر آروووم بشی و ارامش داشته باشی یهو بفهمی بارداری🌺🌺🌺😍😍😍😍امین یا رب العالمین
[QUOTE=106056244] میدونم عزیزم ولی احساس شکست کردم ازهمه ادمابدم میادالان فقط تنهاکسیکه ارومم میکنه خداست توفامیلای ما ...
ان شااله همین روزا میای خبرمادرشدنتو میاری برامون
منم همینم باورکن قاطی میکنم رکعتاروبازازاول شروع میکنم همش ذهنم مشغول عزیزم درسته دوسال خیلی ولی اگه میبینی نمیشه بیاپیش دکترمرصوصی چون بارداریت خطرناک وشروع کن به خودت بگوته تهش آی وی اف بخداازتوبدتراش بچه دارشدن چه برسه توکه خودت همشوشدی
