دوستای گلم تو اخبار دیدین یه پسر۸ساله روتو استادیوم برق گرفته فوت کرده...یه لحظه فک کنین چقد غم ما پیش مادراون بچه کوچیکه؟بچمون بره فوتبال ببینه ولی دبگه هیچوقت برنگرده.شکرخدا ما بچه هامونو ندیدیموازدست دادیم انگار فقط نه ماه زحمتمون هدررفت نه ماه فقط میزبان فرشته خدا بودیم.
نمیشه که برا امتحانی که از طرف خدا بوده برا مشکلی که از طرف خدا بوده دائم گله کنیم.(دست ما و هیچ کدوم از دکترا نبود که اگه وای زودتر میرفتم یا اینکارو میکردم یا اونکارو میکردم واقعیتش اینه برا فرشته های ما عمری نوشته نشده بود)
ببینیم امام حسین چی کشیده تو یه روز تموم بچه هاش پرپرشده.
انشالله که سال بعد این روزا هممون بچمون بغلمونه.چطوربه پدرومادرمون اعتماد داشتیم که نمیذارن گرسنه یا بدون لباس باشیم یا چطور به دکترا اعتماد میکنیم هرکاری میگن میکنیم.یه بارم از ته دل بخدا اعتماد کنیم که اره حتما مصلحت من این بوده حالا دوباره پامیشمو انرژی میگرم دوباره شروع میکنم....