2777
2789
بودن من باعث دلزدگی بچه هاشده ببخشیدحال شماروهم خراب کردم دوستان انشا...همتون دامنتون بزودی سبزشه وب ...

اگه نیای اینجا ناراحت میشیم ها   من مطمئنم سالدیگه نی نی بغلی 

💫خداوندا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم  در دانستن تو آرامشی ست ودر ندانستن من تلاطم ها خدایا با آرامشت تلاطم هایم را ارام ساز  خدایا اونی که میخام بهم بده دلمو اروم کنسلامتی امام زمان وتعجیل ظهورش صلواتی بفرست 💖الهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 💖 خدایا ارامشی بهم بده از جنس خودت  آمیییین
مری خداازناراحتی مااگه ناراحته چراامتحان سخت ازمون گرفت که زارزدن بندشوببینه 

ببین عزیز دلم این زندگی که همش جسمانی نیست اصل کاری روح ماست باید به رشد برسه باید از روزی که اومدیم تا روزی که میخواهیم بریم مثل جسممون رشد کرده باشه.بعدم اینکه یه بار هم برات یه مثال ساده زدم من به عنوان یه مادر که عاشق تر از من نسبت به بچم کسی نیست ،زمانی که مریض میشه میدونم اگه درست درمان نشه بعدا ممکنه عواقب خیلی بدتری داشته باشه پس حتی گریه هم کنه داروی تلخ رو بهش میدم چون دوسش دارم..

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

عزیزم من افسردگی زایمان داشتم الانم تشدیدشده دکترگفت نمیتونه باخودش کناربیادیابایدحامله شه که کلاهمه ...

خب قربونت بشم به حرف دکترت گوش بده..من که با نظرش که باردار بشی خوب میشی اصلا موافق نیستم چون خود بارداری هم تغییرات هورمونی شدید داره و خیلیا تو باردتری هم افسردگی میگیرن به خصوص که از قبل درمان نشده باشه

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
بودن من باعث دلزدگی بچه هاشده ببخشیدحال شماروهم خراب کردم دوستان انشا...همتون دامنتون بزودی سبزشه وب ...

مهرآ جان از ما دلخور نباش عزیزم..هیچ جا مث اینجا نمیتونن حالتو بفهمن چون همدردت هستیم..تو باید از اینجا انرژی بگیری و امیدوار بشی و ادامه بدی چون ما تز بیخود نمیدیم و نفسمون از جا گرم درنمیاد همگی این غم بزرگ رو تجربه کردیم پس اینجاییم که به هم کمک کنیم..

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
بودن من باعث دلزدگی بچه هاشده ببخشیدحال شماروهم خراب کردم دوستان انشا...همتون دامنتون بزودی سبزشه وب ...

اگه بری واقعا ازت دلخور میشم چون اینجا هم نیای حالت از اینی که هست بدتر میشه خواهر من♥️♥️♥️♥️♥️♥️

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست

دوستا میخام تاپیک چله زیارت عاشورا بزنم هرکس مایله لایک کنه

💫خداوندا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم  در دانستن تو آرامشی ست ودر ندانستن من تلاطم ها خدایا با آرامشت تلاطم هایم را ارام ساز  خدایا اونی که میخام بهم بده دلمو اروم کنسلامتی امام زمان وتعجیل ظهورش صلواتی بفرست 💖الهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 💖 خدایا ارامشی بهم بده از جنس خودت  آمیییین

اگه مایلیم هم گروه تلگرامی بزنم لطفا بهم بگید

💫خداوندا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم  در دانستن تو آرامشی ست ودر ندانستن من تلاطم ها خدایا با آرامشت تلاطم هایم را ارام ساز  خدایا اونی که میخام بهم بده دلمو اروم کنسلامتی امام زمان وتعجیل ظهورش صلواتی بفرست 💖الهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 💖 خدایا ارامشی بهم بده از جنس خودت  آمیییین
اگه مایلیم هم گروه تلگرامی بزنم لطفا بهم بگید

من تلگرا م و واتس اپ ندارم.ولی به نیتی که خودم مد نظر دارم از اول محرم تا روز اربعین چله زیارت عاشورا میگیرم حالا نمیدونم شامل چله شما هم میشم یا نه؟؟

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
مری خداازناراحتی مااگه ناراحته چراامتحان سخت ازمون گرفت که زارزدن بندشوببینه 

عزیزم ببین مری برا این حرفت چه پست خوبی گذاشته واقعا آدم دلش آروم میگیره

شاید گریه و زاری‌کنیم خدا بهمون داروی تلخ داده ولی

منم مطمئنم دوست داشتنشو نشونمون میده

بودن من باعث دلزدگی بچه هاشده ببخشیدحال شماروهم خراب کردم دوستان انشا...همتون دامنتون بزودی سبزشه وب ...

بچه ها توروخدا یه کاری کنین مهرا برگرده من خیلی ناراحتم...

ماهایی که بچه اولمونه خیلی داغون شدیم

مهرا حالش عین ماه های اول منه شدیدا داغونه

مهرا دوستاتو اینجا تنها نذار همه به فکرتن که میخوایم خوب بشی 

ای کاش همسر مهرا  چند روزی ببرتش مسافرت

مهرا خیلی داغونه من براش خیلی ناراحتم

باید خودش کمک حال خودش باشه والا من الکی هر روز میرم بیرون کلی پیاده روی

نماز میخونم دعا میخونم قبلا نمیخوندم

الکی سریالی که قبلا دیدمو دوباره میبینم

هی وسایل خونه رو جابجا میکنم

دنبال علت فرشته رفتمم

یعنی هفته ای یبار بخدا دکتر میرم بعد هی میام از اینترنت راجع به فرشته های رفته و دلیل مرگشون مطلب جمع میکنم

یعنی تا حدی که رفتم راجع به کارآموزی دوره دانشگاهم مطلب گیر آوردم نشسته بودم میخوندم همسرم میخندید که اون موقعی که باید میخوندی نخوندی الان یادت افتاده ولی میدونه که دارم خودمو سرگرم میکنم

یعنی میشینم دیوار خرید فروش خونه و ماشین نگا میکنم..

گل خریدم کلی هر روز باهاشون حرف میزنم آب دادنی..

لا به لای اینا کلی گریه هم میکنم یعنی هر لحظم بیاد فرشتم هستم ولی خودمو دلداری میدم

چون تو عرض یک ماه دیدم از ناراحتی من همسرو مادر و خواهرم به چه روزی افتادن

بخاطر اونام که شده سرپا شدم

یواشکی گریه میکنم ولی پیش همسرم میگم ما قویتر از ایناییم

خدا فرشتمونو برمیگردونه

همسرمم کلی خوشحال میشه

مهرا جان توام عین من بکن خودت خودتو سرگرم کن خواهرم

عزیزم وقتی آروم نیستی چجوری میتونی بگی

مهراجان چند بار اولش به خودت تلقین کن بعد رفته رفته رو خودت کار کن

بگو من خدارو دارم پشتم چرا نتونم آروم باشم

وقتی اون بالایی دستمو گرفته نگران چیم که دلم بلرزه

تو خدارو داری همونی که تورو آفریده

بگو خدایا دستمو گرفتی ول نکن

نماز بخون بقرآن آرامشی میاد تو وجودت خودت تعجب میکنی که فرزند من رفته...

مهرا جان تاپیک فرشته های آسمونی منو ک صفحه اخر تاپیک هام هست بخون اونجا یه عالمه مادر داغدیده اومد ح ...

آره مهراجان برو اون تاپیک هارو بخون ببین من چیا نوشتم عین ماههای اول منی عزیزم

آرسام اولین همدرد منه..

این درد هیچوقت فراموش نمیشه و تا روز مرگمون آروم نمیگیره ولی زندگی خیلی بی رحم تر از این حرفاست اگه نجنگیم به کل از پا درمیاره آدمو...

میدونین بچه ها من پدرم خیلی وقته مرده مادرم مارو با سختی بزرگ کرده خیلی سختی کشیدیم موقعی که باردار شدم و اون حس مادری رو تجربه کردم چندباری زنگ زدم گفتم مادر منو حلال کن الان میدونم ۳۱ سال چی کشیدی حالا تازه من اول راهم..مادرم خندید و گفت این چه حرفیه..

روزی که این اتفاق برام افتاد مادرم بیشتر از من ضجه میزد

روزای اول خیلی بدحال بودم بعد یک ماه دیدم مادرم انقد لاغر شده قبل من اشک از چشماش سرازیر میشد گفت حالا تو شیرش ندادی بزرگش نکردی اینجوری بی تابی ببین من چقد برا تویی که فرزندمی جگرگوشمی ناراحتم برا فرزندم که فرزندش رفت جلوی چشمام داره آب میشه...دیدم مادرم بدتر از خودمه

حس مادری که کم وبیش تو وجودم بود ( خدا لیاقتشو ندید که کاملا تجربه کنم ) بهم اجازه نداد که یه مادر بیشتر این غصه بخوره برا همین سرپا شدم مادرمم حالش خوب شده بعضی وقتام تعجب میکنه...

بخاطر همسرم که واقعا مرد فداکار و آرام و احساساتی هست سرپا شدم چون دیدم بدتر از من بی تاب شده آخه من خیلی ذوق و شوق بچمو داشتم تا حدی که مینشستم حرکاتاشو به همسرم نشون میدادم میدیدی یک ساعته اسیرش کردم تا فرشتم تکون بخوره باباش حرکتشو ببینه

انقد از زبون اون با همسرم حرف میزدم که بابایی فلان چیزو میخوام فلان لالایی رو حفظ کن

یعنی شبا تو تختخواب همسرم برا دوتاییمون لالایی میخوند و .....

در حد دیوانه وار وابستش کرده بودم بخاطر همین ضربه روحی بدی خوردیم

روزای اول روانشناس کمکمون کرد ولی الان خودم میخوام داروی خودم باشم...

مهراجان اینارو برا تو مینویسم عزیزم

ای کاش بخونی و بدردت بخوره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز