مری من بی لیاقت هم اصرار نکردم فقط دوبار گفتم بذارین ببینمش سرم داد زدن که چی رو ببینی نذاشتن..
آخه من ۳ روز زجر کشیدم آخرش روز آخر دوز دارومو زیاد کردن از ۴ صبح تا ۱۱ ظهر هزاران بار مردمو زنده شدم بخاطر همون از عذاب زیاد تو خودم نبودم
راستش از همون شبی هم که بستری شدم انقد گریه کرده بودم بیحال افتاده بودم
دلم از خدای خودم بدجور شکست
عین مرده ها افتاده بودم..
ولی با اینحال باز من باید خودمو میکشتم که نشونم بدن ببینمش ولی نکردم..مرگ لایق من بود نه اون فرشتم..
۸ ماه بگد تو حسرتش بودم موند برا قیامت...
خدایا قیامتتو به پا کن بدجور دلتنگ بچمم