از اون روز تا حالا پیش ۴ تا دکتر مختلف رفتم.یکی میگه باید بهت زودتر امپول ریه میزدن .چون جز مادرای پر خطر بودی.یکی میگه باید بچه رو میدادی برای پاتولوژی. یکی میگه بخاطر قند مادر بجه ریه اش دیر تشکیل میشه بخدا دارم دیونه میشم.
فدای محبتت.من رشته ام فنی و مهندسی بوده و کارم بازرگانی خارجی بود کاملا بی ربط😁ولی روانشناسی رو دوس دارم زیااااد
بعد این اتفاق یه جلسه با همسرم رفتیم مشاوره ولی عملا دیدم هر چی میگه خودم بهتر از اون میدونم😁 و فقط حرف زدن مهم نیست اینکه بتونم عمل کنم مهمه بعد دیگه نرفتم گفتم اونم هر چی بگه و بگه و بگه و ..تا خودم بلند نشم هیچی درست نمیشه.دیگه تصمیم گرفتم اومدم خونه خودم و خودم وسایل بچمو جمع کردم و سوگواری هم یه هفته ای کردم بعد دیگه شروع کردم به سفر رفتن و بعد ۳ ماه زایمانم باشگاه رفتم و کتاب های جدید خریدم و خوندم و خودمو سرگرم کردم.هنوزم خوابم کافی نیست و همش حلو چشمامه ولی به لطف خدا بهترم
پسر منم قد داشت .من ماه آخر چون رژیم گرفته بودم وزنم بالا نمی رفت. تازه کمم کرده بودم .همش میگفتم بچم وزن نداره یه روز قبل سزارین منو فرستادن سونو ..تو سونو وزن بچم و زده بود ۲۷۰۰.من میگفتم وای چقد کنه.. آقام میگفت حالا تا موقع زایمان بیشتر میشه. فرداش که منو زایمان کردن بچم ۳۱۰۰بود ..ولی چه فایده بمیرم براش ای کاش تو شکمم نگهش می داشتم.ونمیزاشتم اون دکتر بی وجدان برش داره
تو کشور ما وقتی یک دکتر از صبح تا بوق سگ مریض میبینه آخه دیگه مغزش کار نمی کنه
خواهر شوهر من میگه تو نروژ یک دکتر در یک روز فقط اجازه ویزیت تعداد محدودی بیمار داره
من تو بارداری دو تا دکتر داشتم آنقدر مطبشون شلوغ بود که همش استرس داشتم
حتی سونوگرافی خطا داره ..من رفتم غربالگری هم چی بچه رو نوشته بود .کلیه .بیضه نمیدونم چرا ریه رو نشون نمیده
تو کشور ما دکترا فقط برای پول کار میکنن..اصلا وجدان براشون مهم نیست.
خواهر شوهرم تو استرالیا تو یک ازمایشگاه کار میکنه ..میگه ساعت کاری حق نداریم از گوشیمون استفاده کنیم ..حالا تو کشور ما همه توی گوشین موقع کار
