سلام مادرا.
داستانتونو خواندم.براتون ناراحت شدم خیلی.ولی خواستم بگم بدتر از شماهم هست .اونم منم .منی ک بچه دوسالو نیممو از دست دادم توی تصادف.الان چهار ماه میگذره از نبودنش.خیییییییلی سخت تره خییییلی نه ماه تو شکمت باشه .بزرگش کنی بهش دل ببندی .شیرش بدی شیرین زبونیاشو ببینی اونوقت یهو پر بکشه بره از کنارت. امید وارم بحق حضرت زهرا هیچ کدومتون این درد رو تجربه نکنین.من دارم داغون میشم از درون.ولی هیچ کاری از دستم بر نمیاد.اگه امکانش هست و در توانتون برای دلم دعا کنید ک خدا دوباره ی دختر ناز مثل دختر قبلیم بهم بده.همین یدونه هم داشتم
عزیزم تنم لرزید از شدت غمت
هممون یه بچه از دست دادیم
درسته غم شما سنگینتره
خدا جاشو با یکی بیشتر پر کنه
انشالله زود حامله بشی
زودتر خدا برات جبران کنه
عزیزم از دوستای اینجا بودن کسی که بچه ۴ یا ۵ سالشو از دست داد.الان دوقلو حاملس
و یکی که بچه ۱۸ ماهشو بخاطر حادثه از دست داد
الان بچه اش یکساله شده
انشالله .خدا داغ اولاد برا هیچ کس میاره بحق بزرگیش.بدترین درد دنیاست ک درمونی نداره.منو بچم خیلی بهم وابسته بودیم مخصوصا اون.توی این دوسالو نیم یک ساعت هم از هم دور نبودیم.الان بینمون خیلی فاصله افتاده.من اینجا و اون ی دنیایه دیگه😭😭
[QUOTE=255713652]عزیزم مشگل نازایی که نداری خداروشکر اقدام کن با اقدام حال بهتر میشه تقدیر دخترت این بوده منم دخت ...[/Qاقدام کردم ولی نتیجه نگرفتم.الان ۲۷سالمه
الهی عزیزم چقدر درکت می کنم چقدر غمت سخته هزاران برابر،من همسایمون دخترشو تو تصادف ازدست داد خودشم خیلی آسیب دید ولی بعد دوسال خدا یک دختر شبیه دختر قبلیش بهش داد اسم همون رو روی این فرشته اش گذاشته،میگه انگار همونه
چند ساله بود طفل معصوم فوت کرد؟
این دخترش چند سالشه الان ؟
بازم خدارو هزار بار شکر ک دوباره بهش داده
ای جاان دلم... بمیرم برات. چی کشیدی تو.... خدا به دلت صبر بده عزیزدلم. با تمام وجودم درکت میکنم اگرچه غم تو سنگین تر از مال منه. من بعد از دو تا سقط توی ماه دوم بارداری، ایندفعه بچم توی ۳۴ هفته تو شکمم قلبش ایستاد و الان که ۴۰روز گذشته باز باهاش حرف میزنم و گریه میکنم. ببین تجربه خودمو میگم سعی کن فکرتو پرت کنی. تا اومد توی ذهنت پا شو سریع برو یه کاری کن. غذا درست کن. بزن بیرون از خونه برو پیاده روی یا تفن بردار با یکی حرف بزن. این غم به اندازه کافی بزرگ هست. بال و پر بهش نده اصلا. ببین حتی به نظرم با دخترت حرف نزن. خلوت نکن. چون این بیشتر احساساستو تحریک میکنه. با کسایی هم که بال و پر میدن به غمت حرف نزن. دائم به خودت بگو که من تنها کسی نیستم که این غمو کشیده و به خودت اجازه عزاداری بیش از حد رو نده. یکی از فامیلای ما دختر ۵ سالش سرطان گرفت مرد همون یکی رو هم داست ولی خدا بهش یه دختر دیگه داد سریع. به اینده نگاه کن. اون اتفاق تلخ افتاده و تو کاری نمیتونی بکنی. ولی تمرکز روی اینده حالتو بهتر میکنه. سریع برو دکتر و برای حاملگی بعدیت برنامه ریزی کن. اینکارارو یه مدت تمرین کن. مطمئنم حالت بهتر میشه عزیزدلم. زندگی بالا و پایین داره. حتما خدا یه توانی توی تو دیده که اینطور سخت امتحان شدی. ممئنا از پسش برمیای.منم با دل شکسته ام برات خیلی دعا میکنم
الهی قربون دل شکستت برم.خیلی برام دعا کن.حال دلم اونقدر بده ک نمیتونم توصیفش کنم.ولی مجبورم باهاش بسازم چون هیچی درست نمیشه.همه این کارا رو کردم ولی بازم دلم بهونشو میگیره .دلم بی تابیشو میکنه. دله دیگه نمی‌فهمه .انشالله خدا ب ابروی زینبش ب دل هممون نگاه بندازه و غم از دل هممون برداره.
حق داری واقعا هر چی بگی. خدا خودش باید فقط کمکت کنه. ولی هر وقت خیلی عصه دار شدی دلتو بذار پیش دل مادرایی که بچه هاشونو توی جوونی از دست دادن. اگه تو ۲ سال با بچه ت بودی اونا خیلی بیشتر با بچه هاشون خاطره داشتن و وابسته شون بودن. امتحان خداست. باید قوی باشی. مطمئن باش با اومدن یه کوچولوی دیگه این داغ دلت سبک میشه قربونت برم. هفته دیگه عازم مشهدم. برات خیلی دعا میکنم و به یادت خواهم بود عزیزم
عزیزم خدابه دلت صبروآرامش بده.😔😔😔
من هم مثل شماپسرمو در۲/۵سالگی ازدست دادم.
به دلیل س ر ط ا ن لعنتی.اون هم ازنوع نادرش متاسفانه
پسرم باهوش وزیبا وسالم بود
یهویی توی دوماه بیمارشد ورفت پیش خدا
عزیزم دیگه چی بهت بگم که تسلای دلت بشه وبدونی تنها نیستی ...😔😔😔😔😔😔
خدایه پسردیگه بهمون داداسم اونو گذاشتم براش.ودرضمن مجددباردارم .
ازوقتی خدااین پسرموبهمون داد زندگیم گرم شد.غم وناراحتی کمرنگ شد خداروشکر.
بااینکه اون فرشته آسمونیم باگذشت سه سال اصلا یادم نمیره.وگوشه ی قلبمه تاابد
