من خیلی گریه میکردم تو خیابون یهو بغضم میترکید تو پارک تو ماشین هر دقیقه از چشمم اشک می اومد حتی تو بارداری هم همونجور بودم که هربار از بس تو مطب گریه میکردم دکتر نامه داد برا روانپزشک
من از روز اول در اتاقش باز بود فقط لباساش تو کیف جمع کردن گذاشتن تو تخت و پارچه کشیدن روش تا روزی که برا دخترم خواستم بچینم پارچه همونجور رو وسایل بود
من فقط لباس دخترونه خریدم بقیه وسیله هاش چون رنگ سبز خیلی کم رنگ بود برا دختر هم میشد استفاده کرد
ان شاءالله به زودی بیای و خبر بارداریت اعلام کنی