بچه ها میخوام یه چیزی بگم بهتون .دیروز خبر شدم یکی از اقواممون ک ۴سال پیش پسر اولش ۲۳سالش بود ماشینش اتیش گرفته بود نتونسته بود از ماشین بیاد بیرون بدبخت خاکستر شده بود یعنی وقتی دفنش میکردن هیچی نبوده مادرش اینقد تو این ۴سال عذا داری کرد غصه خورد ک خدا میدونه متاسفانه ۳روز پیش اون یه دونه مسر دیگه ک داشت دقیق تو سن همون برادرش بود ک رفته بودن ازمایش خون برا ازدواج دم غروب تصادف کرده بود فوت شد 😔😔😔الان میخوام اینو بهتون بگم ک درسته بچمون از دست دادیم سخته بیایم اینجوری فک کنیم ک اگه این بچه مونده بود ب این سن رسیده بود چقدررررر داغش سخت تر بود بیایین با خودمون عهد ببندیم دیگه ناشکر خدا نباشیم شاید خدا دوستمون داشته ک نذاشته با بچون مثلا ۲۰سال خاطره داشته باشیم اون وقت ازمون بگیرش .من رفتم مراسم وقتی حال اون مادرو دیدم مستقیم رفتم سرمزار بچم گفتم پسرم تو قسمت من نبودی من اگه ناشکری یا گلایه از خدا کردم تو واسته شو پیش خدا بگو پدرو مادرمو ببخش اگه صلاحشون یه بچع سالم بهشون بده .خداشاهده من هروقت سر مزاربچم میرفتم اینقد گریه میکردم ک اصلا دوست نداشتم بیام خونه ولی اون روز یه قطره اشکم از چشمام نیومد چون ب خودم فهموندم ک واقعا میشد سخت تر این باشه بیاین باهم شکرگذار خدا باشم فقط بهش بگیم ب حق همون فرشته هایی ک ازمون گرفتی اگه ب صلاحمونه یه بچه سالم بهمون بده