دخترک نازم چقد بیقرارتم دلم برای لگد زدنات برای تکونای محکمت تنگ شده صبح که بیدار میشم بیقرارم باخودم میگم دخترکم اگه بود الان محکم لگد میزد و.میگفت مامان بیدارشو
دختر نازم من اینقد به معجزه بودنت ایمان داشتم که تا اخرین لحظه باور نکردم دارم از دستت میدم باخودم میگفتم خدایی که بعد چهارسال انتظار معجزه کرده اگه تو آتیشم برم ازش مراقبت میکنه ولی ای کاششش اینقد مطمین نبودم ای کاش یک درصد به نبودنت فکر میکردم
مگه نمیگن هرچی رو جذب کنی همون میشه چرا برای من برعکس شد چرا لحظه یی از دست دادمت که هنوزم باور تکردم نبودنت رو
سه ماه به جای اینکه دنبال سیسمونی فروشی باشم دارم هرروززز اشک میریزم
خدایاااا به زن حامله حساس شدم به نوزاد حساس شدم خدایا دختر بچه میبینم میگم حتما من لیاقت فرشتمو نداشتم که خدا از من گرفتش قرار بود برات گوشواره بخریم دخترکم با نبودنت حسرت خیلی چیزا به دلم موند
حسرت بافت موهات حسرت خریدن لباس صورتی و.لاکای رنگی رنگی حسرت گل سرهای جورواجور
دخترکم فرشته ی من الین عزیز من مامان همیشه دوست داره و هیچوقت فراموشت نمیکنه
خدایااااااااا مراقب فرشته کوچولوم باش