2777
2789
عنوان

کیا از دست بچه هاشون خستن و کم مونده کفر بگم بیان..

| مشاهده متن کامل بحث + 30043 بازدید | 677 پست

آره واقعا یه وقتایی بچه ها آدمو به ستوه میارن،به خصوص بعد از زایمان و شیردهی که یه زن اینقدر خسته و بی انرژی میشه، من حتی برا دستشویی رفتن هم مشکل داشتم اونقدر گریه میکرد که هول هولی میومدم بیرون، غذا هم که کوفت میشد برام😯 مامانت میتونه کمکت کنه روزی چند ساعت نگهش داره ؟

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

گرچه الانم اذیتهاش روداره ولی الانکه برای بارداری دوم به مشکل خوردم همیشه میگم خدایامنو ببخش بخاطر نق زدنهای اون موقعه حتمن که داری تنبیهم میکنی ومنو لایق دوباره مادرشدن نمیدونی ناشکری نکن الکی که بهشت رو زیر پات ننداختن تحمل کن

اگه میشه برای شادی روح مادرنازنینم وداداشم یک صلوات بفرستین🌷🌷🌷
دوسال بعد میای میگی بیبی چکم مثبت شد دست و جیغ و هورااااا

عمرا اگه خوشحال شه.. همونطور که من فهمیدم دوباره باردارم یه جوری میلرزیدم که اونجور لرزیدن بی سابقه بود.. 

💙 دلیل نفسام 💙 پسرام 💙 دارم میرسم به آرزوهام کم کم💙
 داشت ررمان کردم نمیدونم جه مرگشه خدا کنه بیاد سر قبرم اینجوری گزیه کنه الهی بی مادر بزرگ شه

اینجوری نگو.

شاید درمان نشده هنوز و رفلاکس پنهان هست.

چون نق زدن بچه حتما دلیل داره.

کسی رو نداری یه صبح تا شب نگهش داره یه کم بری تفریح؟

منم همینم. با این نتفاوت که دارم دق میکنم که 15 ماهشه و هنوز راه نمیره.... رفلاکس نداره بچه ت؟

میشینه   دندون داره   کلمه یا چیزی میگه

شکست یتیم است ولی پیروزی هزار پدر دارد.

من تا دوسال شبها آرزو میکردم صبح بیدار نشم و راحت شم از این زجر

البته امشبم همین ارزو رو کردم

از بس خسته شده بودم از بچه داری

یه بند باید بهم میچسبید

هنوزم بعد ۴ سال بهم چسبیده

توی حموم فرنگی داشتیم هروقت میرفتم دسشویی دخترم هم بعل دستم روی صندلی حموم نشسته بود

یعنی دلم میخواست یه جا تنها باشم

طوری نیست

من دو تا دارم اولی 3 سالش بود که دومی به دنیا اومد

اینقدر حرص خوردم که پیر شدم 

بلای من رو سر خودت نیا

پسرم 5 ماهش بود یعنی دو تا بچه زیر 3 و نیم سال داشتم که شوهرم رفت دنبال ویلا ساختن

یا خدا من تو شهر غریب کارمند هم هستم

اون هم دو سال داره تو یه شهر دیگه ویلا میسازه به نظر من که راهی بود برا در رفتن از این شرایط خوش بحالش

تازه همه بهم میگن چه دردی داری ? چرا همش ناله میکنی

الان هم اونجاست

بیدار شدم اومدم کارهای خونه رو تمام کنم فردا پرستار میاد خونه فاجعه است

آرون من 16 دی چشم های قشنگش رو به دنیا باز کرد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز